سینماژورنال: در روزهای بعد از توافق هسته ای دو جناح اصلی سیاست ایران درگیر بررسی جزییات این توافق موسوم به “برجام” بوده اند.
به گزارش سینماژورنال اخیرا هم بررسی برجام با حضور نمایندگان مذاکره کننده در موضوع هسته ای و نمایندگان مجلس صورت گرفت که فیلمهای آن نیز در فضای مجازی منتشر شد.
سیدعلی میرفتاح روزنامه نگار اصلاح طلب تازه ترین یادداشتش در “اعتماد” را با این عبارت شروع کرده که اگر فیلم بررسی برجام روی آنتن می رفت قطعا بیشتر از “خندوانه” و “نود” مخاطب داشت.
البته که میرفتاح این ادعا را محلی کرده برای نقد برخی سیاستهای رسانه ملی.
سینماژورنال متن کامل یادداشت میرفتاج را ارائه می دهد:
اگر پخش می شد رکورد می زد
اگر فيلم بررسي برجام را ـ تمام و كمال ـ پخش ميكردند، يقين كنيد كه از حيث تماشاچي ركورد نود و خندوانه را ميزد. اگر ديويدياش ميكردند و در شبكه خانگي به فروشش ميرساندند از قهوه تلخ هم پرفروشتر ميشد. همين مختصرش كه پخش شده كم تماشاچي نداشته، مشروح مذاكرات را هر سايتي گذاشته آمار بازديد و كليكش ١٠ برابر شده.
مردم ایران سیاسی اند
توي اين چند روز هر آدمي را با هر گرايشي و با هر سطح سوادي و هر سن و سالي ملاقات كردهام بحث مذاكرات را پيش كشيده و از ظريف و زاكاني و بذرپاش و عراقچي و… قولهاي شنيدني نقل كرده. در امريكا هم مذاكرات كنگره را با كري و اعوان و انصارش پخش تلويزيوني كردهاند، اما اگر آمار بگيريم، ايرانيها بيشتر آن را ديدهاند تا امريكاييها. مردم ايران سياسياند و از مناسبات سياسي دنيا ـ تقريبا ـ سردرميآورند، اما امريكاييها دنبال اين چيزها نيستند. نه فقط امريكاييها كه مردم هيچ كجاي دنيا ذوق و سليقه سياسي ندارند. لااقل به اندازه ما ايرانيها جذب سياست و بازيهاي سياسي نميشوند.
کلا از بازی سیاسی خوشمان می آید
شايد بگوييد مردم ايران چون در مذاكرات هستهاي ذينفع و ذيمدخلند با حساسيت، اخبار و مسائل مرتبط با آن را دنبال ميكنند. دنبال ميكنند كه از آينده تحريمها سردربياورند و از مناسبات سياسي كشورشان باخبر شوند. حتما تاحدودي همين است كه ميفرماييد، اما علاقه به سياست در ايران جديتر و پيچيدهتر از اين حرفهاست كه منحصر به نفع و ضرر ـ يا اطلاع از نفع و ضرر ـ اقتصادي باشد. ما كلا از بازي سياسي خوشمان ميآيد و عين تماشاي مسابقه فوتبال لذت ميبريم وقتي ميبينيم كه ظريف جواب نبويان را ميدهد يا بذرپاش سوال ميپرسد يا جليلي مچ ميگيرد يا ولايتي از در مخالفت با تيم قبلي درميآيد و…
جذابتر از مذاکرات، رقابت سیاسی است
بحثهاي سياسي از بوكس و فوتبال هم جذابترند. جذابيت نود را به حساب فوتبال نگذاريد، لايه پنهان نود «سياست» است و جذابيت اصلي برنامه به جذابيت حرفهايي برميگردد كه بوي سياست ميدهد. در آرم نود ظاهرا شعاري هست كه به «فوتبال با سياست» اشاره دارد.
بخصوص در دوران احمدينژاد خيليها پاي نود مينشستند تا از همين فوتبال با سياست خبر بگيرند. جملهام را اصلاح كنم پاي تلويزيون مينشستند تا ببينند دعواي سياسي خودش را در فوتبال چطور نشان ميدهد. حالا هم چيزي كه بيش از مذاكرات هستهاي جذاب است رقابت سياسياي است كه خودش را در اين عرصه نشان ميدهد.
رقابت طایفه جلیلی و ظریف
واقعيت اين است كه از تحريم و غنيسازي و آراندوي و از اين قبيل مهمتر رقابت طايفه جليلي با طايفه ظريف است. آنونس اين رقابت را دو سال و نيم پيش در ميزگردهاي انتخاباتي ديده بوديم، آنجا كه دكتر ولايتي شيوه جليلي را نقد كرد و ليوان خريدن و چانه زدن را مثال زد. يادتان هست؟ غير از رقابت هستهاي، در آن ايام يك آنونس ديگر هم پخش شد. رقابت قاليباف و روحاني.
روز پخش برنامه اصلی است
امروز روز پخش برنامه اصلي است. بحث دوقطبي و يك قطبي نيست، بحث اين است كه تا سر بزرگ از زير لحاف درنيايد و ته دعوا را معلوم نكند جذابيت برنامه فروكش نميكند. اينكه يك روز خبر واردات بيرويه دولت قبل و اسرار دكل دزدي عيان شود و روز ديگر طرف مقابل مذاكرهكنندهها را تخطئه كند بلكه به خيانت متهمشان كند، اصل دعوا نيستند بلكه نشانهها و سيگنالهايي هستند كه خبر از يك امر جديتر و بزرگتر ميدهند. اتفاقا اگر بخواهيم هرچه زودتر از فضاي دوقطبي بگريزيم و فاصله بگيريم چارهاش رسيدن به فينال رقابت است. لاپوشاني كردن و تظاهر به خوبي و خوشي و خنده چارهساز نيست، تازه انتظارات را هم بالا ميبرد. حالا كه داريم به انتخابات نزديك ميشويم چارهاي نيست كه به فينال مسابقه هم نزديك شويم؛ فينال فيناليستها.
فینال را بزرگان مدیریت کنند
فينال مسابقه را اگر بزرگان مديريت كنند چيز بد و خطرناكي از دلش درنميآيد اما اگر آن را به تعويق بيندازند و به لايههاي زيرين و پنهانياش بفرستند آن وقت خطرناك ميشود و زبانم لال كار را بر همه مشكل ميكند. يك نكته ديگر هم حالا كه بحثش پيش آمده بگويم. خيليها فكر ميكنند كه جذابيت شبكههاي ماهوارهاي به رنگ و لعابي است كه تلويزيونهاي غربي دارند.
درمان درد تلویزیون کمی آزادی است
من شنيدهام كه بعضيها تحليل كردهاند كه بيحجابي و بيبند و باري و نمايش خشونت و مسائل شانزده سال به بالا ازجمله عواملي هستند كه باعث ميشوند آمار تماشاچيهاي ماهواره بالا برود. بعيد نيست اينها هم ميتوانند عواملي باشند. اما به نظرم القاي اين نكته كه تلويزيون ما خيلي چيزها را لاپوشاني ميكند و به روي خودش نميآورد و پنهانش ميكند مهمترين عامل در ريزش مخاطب است.
درمان درد تلويزيون «كمي آزادي» است و اگر به برنامههاي پربيننده اين سالها نگاه كنيد، ميبينيد دوز آزاديشان بيشتر بوده است يا لااقل تلقي عمومي اين است كه نود و بيست و سي و خندوانه آزادترند به مسائلي بپردازند كه بقيه برنامهها نميتوانند. چه ميخواهم بگويم؟ عرضم اين است كه اگر بخواهيد با ماهواره بهطور جدي رقابت كنيد و از صحنه عمومي بر او فايق آييد چارهاش همين است كه اين ملاحظات دست و پاگير را دور بيفكنيد و دوز آزادي را زياد كنيد و بگذاريد آنچه گفتني است، گفته شود و مردم احساس نامحرم بودن نكنند. مردم محرمند و شايستهاند كه از همهچيز – عليالخصوص آن رقابتفينال ـ باخبر شوند.
خيلي جالب و بي طرف بود.