سینماروزان/احمد محمداسماعیل: شیوع کرونا و تعطیلی بسیاری از پروژههای سینمایی و تلویزیونی، اقتصاد زندگی هنرمندان را بدجوری به هم زد؛ هنرمندان در حالت عادی هم حتی یک بیمه بیکاری برایشان تعریف نشده و حالا هم که کرونا آمده و بیکاری چندبرابر شده هیچ کمک قابل توجهی نثارشان نشده.
رضا رویگری بازیگر پیشکسوت با گلایه از اوضاع اقتصادیش گفت: نمیشود که بازیگر و عوامل کار کنند و مزایای مالیاش به شخص دیگری برسد. بازیگر هم در همین جامعه زندگی میکند. من الان ماهی پنج میلیون و سیصد هزار تومان اجاره میدهم چطور باید این مبلغ را پرداخت کنم؟ طلبهایم را نمیتوانم بگیرم.
این بازیگر با یادآوری اینکه چند سالی میشود که بیمار است و هر نقشی را نمیتواند بپذیرد و کرونا هم دردسرها را بیشتر کرده اظهار کرد: نزدیک به ۵۰۰ میلیون تومان از این و آن و از کارهای تلویزیونی و سینمایی طلب دارم که وصول نمیشود و نمیتوانم بگیرم. کار کردهام و پولم را ندادهاند. درست نیست من با این شرایط بروم کار کنم و پولم را هم ندهند.
رویگری درباره شرایط حال حاضر و حالوهوای این روزهایش توضیح داد: آجرهای دیوار روبهرویم را میشمارم تا ببینم کم نشده باشد! من بعد از «مختارنامه» از طرف دوستان تلویزیونی چهار سال ممنوعالکار شدم. علتش را نپرسید چون خودم هم نمیدانم. شش ـ هفت سال هم میشود که بیمار هستم برای همین چند سالی میشود که کار درست و حسابی نکردهام. کاری که به دل خودم بچسبد نکردم. گاهی کارهایی پیشنهاد میشود اما مثل هنرور با ما برخورد میکنند. من پنجاه و هفت سال کار نکردم که روزی چندر غاز دستمزد بگیرم. نمیشود که بازیگر و عوامل کار کنند و مزایای مالیاش به شخص دیگری برسد. بازیگر هم در همین جامعه زندگی میکند.
او با عنوان اینکه پیشنهادی از ابوالقاسم طالبی برای سریال “طلاق” داشته که به دلیل مسائل مالی به نتیجه نرسیده است، گفت: پیشنهادی برای یک سریال به کارگردانی ابوالقاسم طالبی داشتم که سر مسائل مالی به توافق نرسیدیم و نشد. من قبلا سریال «به کجا چنین شتابان» را با طالبی کار کرده بودم خودش گفته بود رضا رویگری کار مرا زنده کرد. در این کار هم میتوانستم یک نقش خوب دیگر برای ایشان بازی کنم. گفتم مبلغی به عنوان پیش پرداخت بدهند تا مطمئن شوم پولم را میدهند اما نپذیرفتند. من الان بیمار هستم. کارهایی هم هست که پیشنهاد میشود و خودم نمیپسندم.
رضا رویگری با لحنی آمیخته به طنز اما تلخ درباره اوضاع این روزهایش گفت: من بعضی وقتها آن قدر خسته و گرفتار میشوم که از کرونا خواهش میکنم تشریف بیاورند منزل ما و کار را تمام کند! واقعا خسته شدم، زیاد هم از کرونا نمیترسم. ما زندگی نمیکنیم. یک هنرمند به چه چیزی زنده است؟ به این که کار بکند و از کاری که میکند لذت ببرد ولی وقتی کار نیست و حمایتی وجود ندارد چه کنیم جز استقبال از کرونا؟؟