1

#درخت_گردو ( #محمدحسین_مهدویان) ؛ محترم در انتخاب سوژه ولی چند پله پایین‌تر از #بازی_بزرگان !/خوش به‌حال پیمان معادی که بالاخره نقشی انگ فیزیکش پیدا کرد!/حیف که مهران مدیری، سردشت را با برره اشتباه گرفته؟؟/برگ برنده‌ای که #حکایت_عاشقی داشت و اینجا نیست

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر:

➕افتتاحیه با نماهایی دل‌انگیز از ارتفاعات آذربایجان غربی

➕ارائه تصاویری معقول از بی‌پناهی قربانیان بمباران شیمیایی سردشت؛ قبل، حین و سالها بعد از فاجعه

➕ وفاداری به مستندنمایی #آخرین_روزهای زمستان با این مزیت که اینجا کمتر می‌لرزاند و هرچند با فیلترگذاری، قاب را تنگ کرده تا تداعی ۱۶ شود ولی از آن تکانه‌های عصبی #ماجرای_نیمروز خبری نیست و انگار مهدویان بالاخره فهمیده برای ایجاد حس فاجعه باید بر صحنه‌آرایی تمرکز کند و نه رعشه‌های دوربین

➕شلوار کردی چه برازنده پیمان معادی است؛ به‌خصوص وقتی کردی می‌رقصد!! بالاخره گریمی متناسب با فیزیک، نصیب پیمان شد و همین بهترین نقش کارنامه این بازیگر را موجب شده

➕بازی خوب مینا ساداتی که بی ادعا و ادابازی یک معلم گرفتار در بمباران شیمیایی را ایفا کرده

➖بازی تصنعی و خنده‌دار #مهران_مدیری که با همان نگاههای داخل دوربین #برره و صدای لرزان و اشتباهی #مرد_هزارچهره درون فیلمی آمده که می‌خواهد بگریاند؛ مدیری آن قدر تیپ ثابت کمیکش را این ور و آن ور تکرار کرده که حتی با مکث جلوی دوربین هم نمی‌تواند تیپ و نه حتی شخصیتی دیگر را خلق کند! ای کاش همان مهدی زمین‌پرداز #آخرین_روزهای_زمستان را به‌جای مدیری می‌آورد یا حداقل مدیری را در اکستریم لانگ شات قرار می‌داد و نه کلوزآپ‌های متوالی!

➖بالا بردن دامنه سانتی‌مانتالیزم با اسلو کردن نماهای تراژیک؛ به سبک #ایستاده_در_غبار که در این دومی اسلو کردن تصاویر در خدمت اوج حماسی فیلم بود و اینجا متظاهرانه و برای استحصال چندی آب چشم

➖صحنه‌آرایی دهه شصت با کانادا و کوکای شیشه‌ای!

➕بدبیاری پشت بدبیاری دربرابر جنگ‌زدگان و قربانیان فاجعه‌ای که حالا حالاها سینما و تلویزیون بهشان بدهکار است!

➖کش دادن داستان تا دادگاه لاهه و سفر به اروپا و نمایش بلوندهای اروپایی با سرفه‌های ممتدی که یادآور #از_کرخه_تا_راین است! کش دادن تا آواز خوانی دخترکان جوان ادامه می‌یابد تا تداعی #حکایت_عاشقی احمد رمضان‌زاده شود منتها برگ برنده #حکایت_عاشقی دختر جوان کردی بود که بی‌ادا سکانس‌های موزیکال انتهایی را پیش می‌برد؛ چنین بازیگری در سرتاسر #درخت_گردو یافت می‌نشود

➕رفتن به سراغ گرفتاران شیمیایی سردشت آن قدر به‌ندرت صورت می‌گیرد که همین خودش بهترین عامل برای تشویق کارگردان است ولی همچنان و با اختلاف #بازی_بزرگان کامبوزیا پرتوی است که در این مجموعه در بالاترین نقطه می‌ایستد؛ تازه پرتوی بیش از دو دهه قبل و با دست خالی و بدون حمایت هنگفت مالی فیلمش را ساخته بود و مهدویان با حمایت هنگفت اول مارکت همراه اول مخابرات

➖صد حیف که حمایت اول مارکت و کوشش برای وارد کردن بازیگران سرشناس به فیلم نه به جنس سینمای مهدویان می‌خورد و نه به جنس فیلمی که می‌خواهد بخشی غبارآلود از تاریخ را پیش‌رو بگذارد

➕آغاز و پایان داستان با نمایش بی‌توجهی به مردمان کرد از کمبودهای مادی تا تحصیلی؛ ای کاش اسپانسر متمول فیلم درکنار تولید فیلم، قدری هزینه‌ای کند برای کم کردن از آلام کولبران کرد.

?کاراکتر
قادر با بازی پیمان معادی

?سکانس
–ضجه‌های کودکان شیمیایی و فریادهای “سوختم سوختم” زیر دوش آب سرد

–دف نوازی به‌هنگام دفن طفلان شیمیایی و به خواب رفتن پدر کودکان بر سر قبر تا خود صبح

☑️نتیجه فنی
مهدویان خودش هم فهمیده بهترین راه برای ادامه حیاتش در فیلمسازی رجعت به مستندنمایی است که محمد آوینی در روایت فتح بهش آموخت؛ پس بیخود و بی‌جهت نباید به سراغ منگنه چهره‌های گران به اثرش برود حتی اگر برای چنین الصاق‌هایی، درآمدی چندبرابری داشته باشد! چون با این منگنه کردن‌ها، تیشه به ریشه مستندنمایی می‌خورد و…