1

درباره فیلم سینمایی”قیف” با بازی رضا عطاران، صدف اسپهبدی و…؛ فیلمی که بلیت پاره نکرد

سینماروزان/حامد مظفری: کمدی فانتزی “قیف” با حضور رضا عطاران فروشی ولرم در گیشه‌ها داشت و در اکران آنلاین باز همان قدر ولرم و بیشتر محبوب مخاطبانی بوده که تجربه فضاهای تازه را برمی‌تابند. “قیف” در اکران سینما به دنبال رکوردشکنی نبود و برخلاف برخی آثار این سالها نه بلیتی پاره کرد و نه دنبال رکوردشکنی بود.

+کیفیت تولید استاندارد و طراحی گریم موجودات فضایی و بخصوص مشابه‌سازی بانوان صورت پلاستیکی بسیار همگون است با فضای درام.

-جاهایی یادآور “شهر قصه”بیژن مفید که مسائل آدمیان را به سوی حیوانات برده بود و همه اشارات سیاسی را به سمت حیوان برده برد. آنجا خارپشتی که نمی‌توانست عشق را با بغل کردن نشان دهد و اینجا موجودی فضایی که اگر عاشق نشود بدل به گربه می‌شود!

+با حداقل شوخی اروتیک و روایت یک داستان رویایی مخاطب جلب می‌کند. برخلاف دنباله سازی ها با حداقل بشکن و بالا بنداز و شوخی دستی پیش رفته و به جای اغراق‌های زننده بر گسترش فانتزی کار کرده.

+بازی موثر از رضا عطاران که بعد از سالها باز همان شمایل مرد بیخیال باری به هر جهت گرفتار بحران را خوب درآورده و بی ادا و اطوار می‌گذارد بازیگران کناری هم دیده شوند.

-احمد بخشی به عنوان مشاور کارگردان؟ سازنده‌ی “مردی که موش شد” و فیلم “چاه” که گرفتار سوءتفاهم و توقیف شد و بعد با نام “جمیل” عرضه شد! عقبه دستیاری بخشی او را به “قیف” کشانده؟ یا …؟

-شروع فیلم قدری کُند به نظر می‌آید شاید برای تازگی چنین محصولی به عنوان یک کمدی ایرانی ولی ذات قصه‌گوی کار با نهاد ایرانی‌جماعت عجین است پس فیلم را میشود دنبال کرد و رفته رفته با حال و هوای آن منطبق و تا پایان رفت.

+بازی محمود نظرعلیان با فیزیکی یادآور آشیل در نقش سلطان یک سیاره دوردست! شاید اگر فیلم به جشنواره فجر می‌رسید هم عطاران و هم نظرعلیان لایق سیمرغ بودند.

+اجرای ظریف و همدلانه محسن امیریوسفی در ترکیب رئال و فانتزی به گونه ای که به قصه های پریان پهلو بزند. نقش سعید ملکان به‌عنوان یک تهیه‌کننده رشدکرده در پروژه های عظیم-ولو به عنوان چهره پرداز- به شدت کمک کرده به باورپذیر شدن کار.

فیلم قیف؛ بلیت پاره نکرد
فیلم قیف؛ بلیت پاره نکرد

-کمی تزریق جهان بینی می‌توانست اجنه را وارد داستان کند و آن گاه اتحاد یک جن که دیده نمی‌شود و همین موجود فضایی چه ها که خلق نمی‌کرد. مثلا به سبک شازده کوچولو یی که از آن طرف آمده بود و عاشق یک مار شده بود. حالا اگر خسرو عاشق جن می‌شد دیگر نور علی نور بود.

+سعید ملکان در “روز صفر” نشان داده بود که در اجرای نماهای مناسب پرده عریض، کار را یاد گرفته و اتفاقا جای او همین جاست یعنی ساخت فیلم سینمایی برای مخاطب و نه آن تجربیات تهیه‌کنندگی ابتدایی در تولید که نوعی اقتباس های مینی‌مال محفلی بود؛ مینی‌مال‌هایی که حتی سردمداران آن هم به خنس خورده‌اند.
حالا می‌توان امیدوار بود به سرانجام فیلم “حکیم/ابن سینا” با کارگردانی و تهیه‌کنندگی ملکان. البته که ملکان این بار باید از آن نگاه ویکی‌نگارانه پروژه غلامرضا تختی رهایی یابد و فیلمی با زنجیره‌ای قدرتمند از اتفاقات متصل-و نه منفصل- بسازد و یک انسان کامل را به پرده سینما برساند.