1

خاطرات ماورایی علیرضا شجاع‌نوری از “روز واقعه”⇐از اسبی که با شیهه‌اش خود را وارد کار کرد تا ظهور بانویی با دوازده نان در دل کویر و شکل‌گیری طوفانی آخرالزمانی در سکانس بازگشت یاران امام از کربلا

سینماروزان: نهم فروردین سالروز ولادت امام حسین(ع) است؛ امام آزاده‌ای که سینما و تلویزیون ایران کوشیدند با تولید “روز واقعه” و “مختارنامه” دیدن خود را به وی ادا کنند و خوشبختانه هر دو محصول هم ماندگار شدند چون در عقبه یکی مولفی یکتا به نام بهرام بیضایی بود و در دیگری یک هنرمند مومن به نام داوود میرباقری.

به بهانه ولادت امام(ع) بد ندیدیم بخشی از خاطرات بازیگر اصلی “روز واقعه” که شکلی ماورایی دارد را مرور کنیم.

علیرضا شجاع‌نوری در چگونگی انتخاب اسب برای سکانسهای اصلی “روز واقعه” گفت: برای فیلمبرداری به یک اسب احتیاج داشتیم که زیبا و باهوش باشد و بتواند با صحنه کنار بیاید و از دوربین نترسد. وقتِ کورس‌های گنبد کاووس بود و همه روستاییان، اسب‌های خوبشان را فرستاده بودند آنجا و برای همین مشکل داشتیم.

شجاع‌نوری ادامه داد: بچه‌ها شنیدند در دهی نزدیک شیراز، یکی چند اسب دارد که شاید به درد بخورد و بچه‌ها بعد از رفتن به آن ده و دیدن اسبها فهمیدند چیزی دستشان را نمی‌گیرد و این شد که نومید در حال بازگشت بودند که شیهه اسبی را شنیدند و هرچند صاحب اسب ابتدا منکر وجود اسب میشود ولی درنهایت اسب دوم عبدالله این طور انتخاب شده بود و حتی صاحبش گفته بود حالا که خودش دوست دارد بیاید نمی‌توان جلویش را گرفت.

علیرضا شجاع‌نوری افزود: اول بار که تصمیم گرفتم در “روز واقعه” بازی کنم هیچ‌گاه گمان نمیکردم تا سالهای سال این طور با اشتیاق درباره‌اش صحبت شود. خاطره‌هایش هنوز شیرین‌اند. خاطرات بد مثل شکستن دنده خیلی زود از یادم رفت. این کار هم مثل بسیاری از کارهای دیگر در آخرین روزهای پیش تولید پیشنهاد شد؛ شهرام اسدی پیشم آمد و گفت همه بازیگران انتخاب شده‌اند و فقط بازیگر اصلی مانده.

شجاع‌نوری با اشاره به نخستین روز فیلمبرداری گفت: وقتی رسیدیم به لوکیشن، همه چیز آماده بود ولی کارگردان از جای سایه‌ها خوشش نمی‌آمد و برای همین دست نگه داشت تا اینکه یکی از شترها رم کرد و رفت تا حوالی عصر که برگشت؛ سایه‌های مدنظر اسدی هم با بازگشت شتر، برگشتند!! این شتر همان شتری بود که در سکانس پرسش راهب نصرانی از عبدالله مبنی بر چرایی عدم ازدواج با یک دختر نصرانی به چشم می‌خورد.

این بازیگر در شرح سکانسی ماورایی آورد: در سکانس برکه و نخل باید طوری طوفان می‌شد که برگهای بالای نخلها هم تکان بخورد و با بزرگترین فن‌ها هم نمی‌شد چنین کاری کرد. چاره‌ای پیدا نشد تا اینکه به ناگاه طوفانی طبیعی وزیدن گرفت بطوری که هم سر نخلها تکان میخورد و هم گردوخاک از زمین بلند شد؛ این همان صحنه بازگشت یاران پشیمان امام از کربلا قبل از عاشوراست!!

شجاع‌نوری ادامه داد: یک روز وسط رمل‌های بافق منتظر فیلمبرداری بودیم که به ناگاه از دل افق متوجه شدم یکی دارد به سمت ما می‌آید؛ خانمی با چادر گلدار و دمپایی با دوازده نان محلی که ندرش بود برای فیلم امام.

علیرضا شجاع‌نوری با تاکید بر خلوص نیتی که فیلمنامه بهرام بیضایی را به منصه ظهور رسانید گفت: حال همه خوب بود؛ آن هم حین ۴ماه حین فیلمبرداری که پر بود از فراز و نشیب. یادم است بهمن ماه چون مدیر فجر بودم به جشنواره بازگشتم و اسدی ماند تا سکانسهای ابتدایی و انتهایی فیلم که یکی شاد و دیگری غمگین بود را بگیرد آن هم در دو روز متوالی و عجبا که روز اول آسمان آفتابی بود و روز بعد آسمان غبارآلود شد!