سینماروزان: جهانگیر کوثری نوروز امسال به عنوان تهیه کننده فیلم «فراری» را روی پرده داشت؛ فیلمی به کارگردانی علیرضا داوودنژاد که به دلایل مختلف نتوانست فروش معقولی داشته باشد و شکست خورده اصلی اکران نوروزی شد.
به گزارش سینماروزان جهانگیر کوثری در یکی از معدود گفتگوهای تفصیلیش پیرامون «فراری» که با «قانون» انجام شده کوشیده هم درباره علل فروش پایین فیلمش سخن گوید و هم نقدهایی صریح ارائه کند بر تبعیضهای موجود در رسانه ملی و ارگانهایی که با بریز و بپاش به فکر حذف بخش خصوصی از سینما هستند.
متن کامل گفتگوی کوثری را بخوانید:
چرا «فراری» بعد از دو سال اکران شد؛ دلیل این تاخیر چه بود؟
فيلمبرداري «فراري» در دي انجام شد و در سال اول نياز به فصلي برای گرفتن مونولوگ ها داشتیم و در نهايت فیلم نتوانست به جشنواره آن سال برسد اما براي جشنواره سال بعد فيلم آماده شد، به جشنواره آمد و كانديدای هشت جايزه هم شد و چهارجايزه اصلي ازجمله بهترين كارگرداني، بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلمنامه و بهترين صدابرداری را دریافت کرد. بعد از جشنواره تلاش کردیم در نوروز فیلم را اکران کنیم اما امکانش فراهم نشد، بنابراین منتظر فرصت بهتر ماندیم. در این بین به ماه مبارک رمضان و محرم و بعد هم به تعطیلات خرداد برخوردیم؛ در نهایت به اين نتيجه رسيديم كه نوروز بهترين زمان براي اكران است. در آن زمان سينما از نظرمن ريزش كرده بود، شرايط منطقه بدتر شده بود، قيمت دلار بالا رفته بود،داعش هم حرکت مذبوحانه ای را در ایران انجام داده بود و همه این ها بر سينماروها تاثير گذاشت و دركل ميزان فروش فيلم ها پايين آمد. این ریزش حتی برای فیلمهای نوروز امسال مانند «لاتاری»، «به وقت شام»، «لونه زنبور» و… که برایشان پیش بینی فروش ۲۰ يا ۳۰ ميليارد شده بود هم اتفاق افتاد. ما تصور ميكرديم نوروز بهترین فصل اکران است اما در اين ميان يك اشتباه تاكتيكي هم شد؛ ما فكر مي كرديم سریال «پايتخت» پخش ميشود و برای فیلم تبلیغ محسوب میشود و مردم برای دیدن محسن تنابنده به سینماها می آیند اما برعكس شد؛ به اين دليل كه مردم بدون اينكه هزينه بليت بدهند، در خانه نشستند وسریال پایتخت را از تلويزيون نگاه کردند. برخلاف تصور ما، پایتخت برای ما تبلیغ منفی بود.
چرا تبلیغات تلویزيونی برای «فراری»، برخلاف سایر فیلم هایی که در نوروز اکران شد، بسیار محدود است؟
به دليل رقابت ۱۶ فيلم سینمایی برای اکران در نوروز، فرصت تبلیغات پیش نیامد و در آخرین روزها شانس اکران برای فراری فراهم شد و تبليغ تلويزيوني آنچنانی هم برای «فراری»فراهم نشد و ما از ماراتن رسيدن به تبيلغات جامانديم. به تازگی مجوز اکران گرفته بودیم و تا آمدیم تبلیغات کنیم، فیلم اکران شد و به اعتقاد من زمان هم یکی از عوامل عدم موفقیت فروش «فراری» شد و درنهایت فیلم مهجور ماند. همانطور كه مي دانيد برای پخش تیزر در تلويزیون، ابتدا اصل فیلم باید در شورای صداوسیما دیده شود تا بتوانند ۳۰ ثانیه از آن را به عنوان تبلیغ پخش کنند. تیزر هم اکنون از تلويزيون پخش می شود اما تیزر «فراری» با تيزرهايي كه براي «لاتاري» و «به وقت شام» پخش میشود، زمين تا آسمان فرق مي كند. براي مثال بین سريال «پايتخت» که بسیار پر بیننده است، تيزر «لاتاري» و «به وقت شام» پخش مي شد اما این امکان برای «فراری» کمتر بود.
آیا می توان گفت كه «فراری» نقد مستقیم فاصله طبقاتی است؟
شاید یک نوع نقد طبقاتی باشد و بیشتر به شرایط ظالمانه تقسیم ثروت در جامعه اشاره میکند. شرایط اقتصادی نابرابری برای جوانان در جامعه حاکم است. یک دختر جوان با رویای دیدن یک ماشین فراری، از شهرستان به تهران می آید و به یک سراشیبی غیر اخلاقی می افتد و خانواده هم در مقابل این جبر (تقسیم ناعادلانه سرمایه در جامعه) نمی تواند کاری کند و مادر از دختر خود دست می کشد و می گوید که او فرزند من نیست. شاید برایتان جالب باشد بدانید که اسم فیلم در ابتدا «آقازاده ها» بود اما من با مشورتی که با آقای داوودنژاد كردم، ترجیح دادم اسم فیلم به «فراری» تغییر کند. محتوا درباره آقازاده ها و رویاهای نسل امروز است. این موضوعات کمی حساس است و مسئولان نظام با چنین مسائلی چندان راحت نیستند و سعی می کنند فیلم هایی که مربوط به خودشان است و موضوع آنها در آن مطرح میشود،پروبال دهند.
ساز و کار تبلیغات صداوسیما برای فیلمها چندان مشخص نیست. در واقع همه فیلم ها به یک میزان از تبلیغات تلويزیونی بهره مند نمیشوند. این شرایط ناعادلانه، تا چه اندازه کار را برای تهیهکننده مستقل سخت می کند؟
طبق بررسی هایی که چند سال پیش در اتحادیه تهیهکنندگان داشتیم به یک آمار عجیب رسیدیم؛ پخش تیزرهای تلويزیونی یک فیلم می تواند ۸۵ درصد مخاطب به دست بیاورد! یعنی تاثیر تلويزیون به این شکل است. طبیعی است اگر تیزر یک فیلم پخش شود این ۸۵ درصد مخاطب را به دست می آورد اما برای پخش تیزر، شما باید از فیلترهای مختلفی عبور کنید. فیلم باید ساده و خنثی باشد، اجتماعی نباشد و به قول خودشان سیاه نمایی نکند. مهم است که نویسنده ،کارگردان و بازیگر اثر چه کسانی هستند؛ این ها نباید ممنوع التصویر باشند. تازه شما از این هفت خان که عبور کنید، تیزر پخش می شود. در مرحله بعدی باید دید تیزر قرار است در چه ساعاتی، در بین کدام برنامه ها و در کدام شبکه ها پخش شود؟ اگر خاطرتان باشد، صداوسیما هر روز یک ساعت برای فیلم سینمایی«چ» برنامه میگذاشت و به مناسبت های مختلف آن را پخش می کرد. پشت صحنه فیلم «ماجرای نیمروز» چندین بار از تلويزیون پخش شد اما ما برای فیلم «قصه ها» تنها به دنبال ۳۰ ثانیه پخش بودیم که نشد. وجود این تبعیض ها، فیلم را زمین می زند. مگر چقدر میتوان مقاومت کرد؟ تبلیغ فیلم از تلويزیون خیلی مهم است، حتی اگر از شبکه های «بی بی سی» یا «من و تو» باشد. متاسفانه در رسانه ملی تبعیض وجود دارد و اجازه هم نمیدهند که در تلويزيون های خارجی تبلیغات داشته باشیم. مگر چند فیلم می تواند قدرت «جدایی نادر از سیمین» را داشته باشند؟ مردم فیلم فرهادی را در مقابل فیلم ده نمکی قرار دادند و شروع کردند به تبلیغات.
این روزها شبکه های مجازی به قدرت خوبی در حوزه تبلیغات رسیده اند اما همچنان تلويزيون در حوزه تبلیغات موثرتر است.
در شبکه های مجازی، شما تماشاگران تخصصی را به تئاتر یا سینما دعوت می کنید. ما نباید تنها خودمان را نگاه کنیم که در پایتخت زندگی میکنیم و با هنر درگیر هستیم؛ فراموش می کنیم که هفت، هشت میلیون هم به احمدی نژاد رای داده اند! آن چیزی که بر روستاها و شهرستان های ما حاکم بوده، چیزی غیر از جو پایتخت است. شما نمی توانید آنجا حاکم شوید، چرا که جریانهای دیگری حاکم هستند. هیچ کشوری در دنیا مثل اینجا نیست که تلويزيون دولتی در اختیار یک گروه خاص قرار بگیرد. دست کم چند شبکه شخصی وجود دارد که شما پول می دهید و تیزر را پخش میکنند؛ اینجا پول هم میدهیم اما پخش نمی کنند! در عین حال «فراری» برای نظام بی خطر بود؛ یک جاهایی بدشان نمی آمد که یک آقازاده را در فیلم بزنیم.
«فراری» تا چه اندازه با ممیزی رو به رو شد؟
باید بگویم هیچ سانسوری روی فیلم صورت نگرفت و حتی یک پلان هم از فیلم درنیاوردند. آقای کیانیان قرار بود نقش آن نمایشگاهی را باز کند. من خواهش کردم که ایشان افتخاری بیاید و یک یا دو روز برای ما بازی کند. به خاطر یک سری دلایل نشد و محمدرضا داوود نژاد انتخاب شد.
سینمای اجتماعی همواره برای مسئولان یک مشکل است. معمولا فیلم های اجتماعی به یکسری مشکلات برمیخورند؛ مثلا دیر اکرانشدن آنها و سال ها گذشتن از ساخت فیلم. این مساله در سینمای اجتماعی چقدر میتواند موضوع را برای مخاطب بیات کند؟
یک سری فیلم ها خوشایند نظام نیست و در عینحال نمی تواند آن ها را به طور مستقیم حذف کند، بنابراین با یک شیوه فرسایشی این فیلم ها را به زمان می سپارد و آثار در این دست اندازها آنقدر می مانند و از این اداره به ارگان می شوند تا در نهایت به نابودی می رسند؛ فیلم هایی مثل «عصبانی نیستم» یا «آشغال های دوست داشتنی»، «یک شب»و… چنین سرنوشتی پیدا می کنند. به قدری با این فیلم ها بازی می شود و نظرات متعدد می دهند که خود به خود دچار فرسایش و کهنگی می شوند. بعد از گذشت دو یا سه سال، اکران دیگر فایده ای ندارد. البته «عصبانی نیستم»، فیلمی بود که جای خودش را باز کرده و در جشنواره های خارجی نمایش داده شده است اما همه فیلم ها این امکان را ندارند و طبیعی است مسئولانی که در رأس امور سینمایی قرار میگیرند، باید خیلی قدرتمند باشند تا در مقابل ارگان هایی که در کار سینما دخالت می کنند، بایستند اما این اتفاق نمیافتد و در واقع زورشان نمی رسد. وقتی فیلمی پروانه ساخت و نمایش می گیرد و اکران می شود، امام جمعه ای در یک شهرستان کوچک با فیلم مخالفت می کند! این اتفاقات نباید بیفتند. اگر ما تابع قانون نباشیم دچار یک آنارشی و هرج و مرج می شویم که امروز شاهدش هستیم. یک سری فیلمها توسط همین طرز فکرها و تنگ نظری ها نابود شدند. در جشنواره همین سالی که گذشت، بهترین بازیگر که با رای داوران انتخاب شده بود، در روز اهدای جایزه عوض شد. من فکر می کنم زمانی به موفقیت می رسیم که یک آدم قدرتمند در رأس امور سینمایی قرار بگیرد.
به نظر می رسد بهگونهاي شغل تهیه کنندگی با سرمایه داری در سینمای ایران اشتباه گرفته شده است. میخواهم سوالي کلی بپرسم؛ متر و معیار تهیه کنندگی در سینمای ایران چیست؟ تهیه کنندگان سینما چقدر به دانش سینما اهمیت می دهند؟
ما مسیر رسیدن به یک تهیه کننده واقعی را در این ۸۰-۷۰ سالی که سینما آمده است، پیدا نکردیم. در هیچ دوره ای ما تهیه کننده واقعی با تحصیلات سینمایی در این رشته نداشتیم. تهیه کنندگی در سینمای ایران سنتی و تا حدی انتقالی است. هرکس پول داشته، از یک شغلی آمده و تهیه کننده شده است! در جامعه تهیه کنندگی همه نوع آدم داریم؛ از هر نوع صنفی که با سینما هیچ ارتباطی ندارند، حتی کارمند ارگان های دولتی. هیچ کدام از این ها معیارهای تهیه کنندگی سینمای امروز و نسبت سرمایه و هنر را نمیشناسند. طبیعی است که تهیه کنندگی به طور سنتی پیش رفته و تمام ارزش ها به همین شکل و بدون دخالت کسی جا افتاده است و همچنان سینما به حیات خودش با این تهیه کنندگان ادامه می دهد. شما در جامعه امروزی سینما از تمام صنف های سینمایی در حوزه تهیهکنندگی نیز میتوانید نمونه بیاورید.این نوع نگرش، نوعی آشفتگی در صنف تهیه کنندگان به وجود آورده است. بالاخره مسئولان سینمایی باید یک روز تصمیم قاطع خود را گرفته و به آن عمل کنند و صنف تهیهکنندگان تنها اختصاص به تهیه کننده داشته باشد، نه شغل های دیگر سینمایی.
این روزها هرکسی که سرمایه دارد، وارد کار تهیه کنندگی می شود!
بله؛ این موضوع جا افتاده است در حالی که هرکدام از اینها یک مقوله جداگانه است. در بسیاری از حوزه های اقتصادی میتوانید با سرمایه ورود کنید اما تهیه کنندگی سینما، نیاز به دانش، تحصیلات و تجربه دارد. شما باید چشم اندازهای اقتصادی را برای فیلمتان تعریف کنید. باید توجیه باشید که این فیلم قرار است چقدر برگرداند؟ ۲۰۰ تهیه کننده به سینما می آیند که از این میان ۱۹۰ نفر ورشکست می شوند و عده ای هم سر از زندان در می آورند. ما در سینمای ایران، تهیه کننده به معنای واقعی کم داریم. یک تهیه کننده واقعی به دنبال ساخت فیلم های مبتذل، سطحی و تکراری نمی رود چرا که او یک تعهد اجتماعی دارد و می خواهد با سینما یک خدمتی به جامعه کرده باشد. از دردها و تبعیض های جامعه سخن می گوید؛ این تفاوت یک تهیهکننده واقعی با کسی است که به دنبال سودجوییهای شخصی می رود.
چه موضوعی باعث شد که شما کار تهیهکنندگی «فراری» را برعهده بگیرید. چه چیزی در این فیلمنامه بود که شما را جذب کرد؟
آقای داوودنژاد فیلمنامه ای به نام «آقازاده ها»، نوشته کامبوزیا پرتوی را به من داد. من پیشتر با کامبوزیا کار کرده و قلمش را می شناختم. فیلمنامه را خیلی دوست داشتم اما فکر کردم اسمش بیش از حد شعاری است و با مشورتهایی به «فراری» تغییرش دادیم. ما برای نقش اول به یک دختر نوجوان نیاز داشتیم که بعد از جستوجوهای فراوان به ترلان پروانه رسیدیم و پس از انتخاب چند ماه روی زبان گیلکی کار کرد. برای نقش راننده از ابتدا محسن تنابنده مدنظر بود. او هم کمی لهجه قمی را تمرین کرد. این فیلم پیام ها و هشدارهای خوبی برای خانواده ها دارد. به هرجهت دیدم پارامترهایی که من دوست دارم در این فیلم وجود دارد و تصمیم به ساخت آن گرفتم.
«فراری» دور از شعارزدگی به نکات ظریفی در جامعه امروز اشاره می کند که گریبان جوانان را گرفته است. ساخت چنین فیلم هایی چقدر میتواند بر وضعیت کنونی تاثیری هرچند کوچک بگذارد؟
به اعتقاد من به دلیل شرایط امروزی ما، ساخت چنین فیلم هایی می تواند بیشتر از برهه های تاریخی گذشته تاثیرگذار باشد. وقتی صداوسیما به مردم راست نمی گوید، به سینما بیشتر اعتماد می کنند. علت استقبال از سینما در ۲۰ سال اخیر این بوده است که کم کم اعتماد مردم به تلويزيون کم شده و باعث شده گرایش نسبت به سینما بیشتر شود چرا که در سینما می شود تا حدودی مسائل اجتماعی را مطرح کرد. طبیعتا سینما پاسخگوی خواسته های مردم است و می تواند یک مقدار از دردها و مشکلات جامعه را بگوید. سینما می تواند آنچه پنهان و زیر پوسته جامعه در حرکت است، نشان دهد و همین باعث شده كه مردم به سینما اعتماد بیشتری داشته باشند، اما این روزها عدهای در سینما هم دخالت می کنند. ارگان های دیگر سالی چند فیلم می سازند که بتوانند در سینما نفوذ داشته باشند چرا که سینما به راستی، ابزار سیاسی- اجتماعی قوی ای است. تمام بزرگان سیاست جهان این حرف را زدهاند که «سینما را به من بسپارید تا جامعه را تغییر دهم». با وجود سانسوری که در سینمای ما وجود دارد باز هم می تواند روی شرایط سیاسی- اجتماعی بسیار تاثیر بگذارد. مردم از قهرمانان فیلم الگو برداری و با آن ها همزادپنداری میکنند. اگر کلمه ای از دهان کاراکتر اصلی فیلم بیرون می آید، مردم می گویند این درست است؛به این خاطر که ابزار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مهمتری نسبت به شعر و موسیقی است.
در سال های اخیر یک سری تهیه کننده وارد شده اند که هیچ پیشینه سینمایی ندارند و تنها با سرمایه وارد کار شدهاند. هیچ قانونی در این حوزه وجود ندارد؟ کسی که هیچ گونه کار سینمایی نکرده باشد، چطور می تواند یکباره کار تهیهکنندگی یک فیلم را بر عهده بگیرد؟
ما در شورای عالی تهیه کنندگان قانونی داشتیم که اگر کسی که در چهار فیلم، ۲۵ درصد سرمایه گذاری کند میتواند به کمک یک مشاور فیلم اولش را تهیهکنندگی کند. این قانون ساده ای بود و همه این مراحل طی می کردند و وارد این کار می شدند. در گذشته ما یک اتحادیه تهیهکنندگان داشتیم؛ بعد این اتحادیه به چهار گروه تهیهکننده تقسیم شد و هرگروه برای بالا بردن تعداد اعضای خود، در یک زمان درها را باز کرده و تهیه کننده ها وارد شدند اما امروز دوباره رسیدیم به شورای عالی و باهم یکی شدیم و در این دو، سه سال اخیر، ورود به این حوزه کار بسیار سختی شده است چرا که علاوه بر سرمایه، تحصیلات و تجربه را نیز ملاک قرار دادیم.
بحث مافیا در سینمای ایران به خصوص در مورد تهیه کنندگی همواره وجود دارد. شما به عنوان کسی که سال هاست در این حوزه فعالیت می کنید، چقدر معتقد به وجود این مافیا هستید؟
مافیا برای این کار واژه بزرگی است. من اعتقاد به مافیا ندارم اما یک زدوبندهایی وجود دارد و تهیه کنندگان و سینماداران، حرکت هایی انجام می دهند و اسمش را میگذارند مافیا؛ در حالی که این واژه بسیار فراتر از این حرف هاست و می تواند یک جامعه را در بر گیرد. در ایران برخی می آیند یک گروه سینمایی راه اندازی و چند سینما اجاره می کنند، چند درصد از برخی سینماها را می خرند و بعد می روند در شهرستان ها هم سینماهایی را اجاره میکنند؛ مجموع این کارها باعث می شود کسی یا کسانی، قدرتی به دست آوردند که بتوانند یک فیلم را همزمان در چند سینما اکران کنند. این ها تبدیل می شوند به تراستها یا باندهای خیلی کوچک که اسمش را می گذارند مافیا؛ مثلا حوزه هنری برای خودش یک تراست است. گروه آقای سرتیپی یک تراست است که چند تراست کوچک در کنار آن در حال شکل گیری است. این روزها بدون تشکیل یک گروه نمی توانید کار کنید. کسی به طور مستقل – مثل من- میخواهد فیلم «فراری» را اکران کند، باید از این مسیرهای سخت عبور کند؛ باید قدرت و توان مالی داشته باشم، سینما در اختیارم باشد، با سینماداران و پخش ارتباط داشته باشم. مجموع این ها را اسمش می گذارند مافیا. این ها نمی توانند مرا بکشند اما میتوانند فیلم را زمین بزنند. برخی اعتقاد دارند که با «فراری» چنین کاری کردند. بعضی می گویند شکست تجاری فیلم من به دلیل مقابله با افراد این تراستهاست. در کل باید بگویم من به مافیا، به آن گستردگی که شما میگویید اعتقاد ندارم اما باندهای کوچکی وجود دارند که خودشان از دل سینما بیرون آمده اند.
شرایط سینمای ایران برای عده محدودی شرایط مناسبی است اما بسیاری هم به خصوص در کار تهیه کنندگی به دلیل وجود همین زدوبندها زمین می خورند؛ درواقع اینگونه است؟
اگر توان کافی نداشته باشید و سینما را نشناسید و در جریان گروه ها نباشید، زمین می خورید. هر سال تهیهکنندگان زیادی جا مانده اند که امروز دیگر اسم آنان هم وجود ندارد؛مثلا کسی مثل آقای نوراللهی دیگر وجود ندارد چون نمی توانست با این جریانات سازگاری داشته باشد.
این شرایط را تا چه اندازه می توان سیاسی دانست؟
متاسفانه بخش عمدهای از اینها سیاسی شدهاند. ارگانهای حکومتی احساس کردند تعداد آدم های سینمایی که اهل سیاست نیستند، زیاد است برای همین با سرمایه به این حوزه ورود کردند. شعبه های مختلف دفاتر سینمایی تاسیس کردند، سریال های خانگی را ساختند که جو سینما را بگیرند. اینها وارد شده اند چون می دانند سینما ابزار سیاسی- اجتماعی مهمی است و خیلی می تواند تاثیرگذار باشد. یک فیلمساز مستقل چطور می تواند با اینها مبارزه کند؟ شما می توانید یک بودجه دومیلیاردی آماده کنی و یک فیلم بسازی اما وقتی صد میلیارد برای یک فیلم خرج می کنند، دیگر شما قدرت رقابت را از دست می دهید.
تغییر دولت ها چه اندازه بر فضای سینما تاثیر دارد؟ مثلا دولت اصلاحات تاثیر مثبت عمیقی روی سینما ایران داشته است.
به دلیل بافت سیاسی جامعه ما که از ابتدای انقلاب شکل گرفته است، قدرت اصلی جامعه تقسیم شد. اساس انقلاب و جمهوری اسلامی به شکلی بوده است که مسئولیت فرهنگی و سینمایی کشور را دولت بر عهده دارد منتها در مقابل این دولت، ارگان هایی در سینما تشکیل شده اند که قصد دارند از این ابزار فرهنگی در شکل سیاسی بهره برداری کنند اما موفق نشدند و این گونه شد که دولتها نقش پر رنگتری پیدا کردند. در دوره ای مثل زمان آقای خاتمی که دولت فرهنگی بود و خود رییسجمهور دغدغه های فرهنگی داشت، سینما رشد بیشتری پیدا کرد و در سطح جهان مطرح شد. ما جایزه بهترین فیلم اسکار را می بریم در دو بخش جایزه کن، فیلمهای ایرانی حضور دارند؛ این موفقیت ها به دست آمده است چرا که در یک مقطع، سینما تعریف بهتری پیدا کرده و به یک گسترش و عمومیت واقعی رسیده است. پس از انقلاب تمام سینماهای ما را آتش زده بودند اما امروز مدام پردیس های سینمایی ساخته می شود. سینما مسیرش را باز کرد. بسیاری از افراد نظام با تاسیس سینما مخالف هستند اما خود سینما می شکافد و جلو می رود. این سیلاب جاری می شود. خوشبختانه دولت های ما نسبت به کسانی که تنگ نظر هستند و در مسائل اجتماعی و فرهنگی دگم هستند، همیشه جلوتر بودند حتی امروز و در مقطع فعلی هم چنین است. ارگان هایی که مخالف این جریانات فرهنگی دولت هستند با همین جریانات فرهنگی وارد می شوند. بخش عمده ای از سینماهای ما دست حوزه است. فلان امام جمعه که می گوید اکران نشود، حوزه اکران نمی کند. این ها آسیب زننده است. خوشبختانه دولت هایی که روی کار آمدند به سینما نگاه مثبتی داشته اند و همین باعث شده سینمای ما با اینکه دارای محدودیت است در جهان مطرح شود. یک نجابتی در فیلم های ما بوده و همان نجابت است که ما را برنده کرده است. چرا «بچه های آسمان» موفق میشود؟ چرا «خانه دوست کجاست» موفق میشود؟ این به دلیل همین نجابت است که در ابزارهای جهانی نادیده گرفته شده است و در فیلم های ما وجود دارد. دولت هایی که به سینما توجه دارند و از شعور اجتماعی برخوردارند و می دانند که پدیده سینما می تواند ما را در جهان خوش نام کند- مثل دوره آقای خاتمی -کمک بزرگی است که متاسفانه روز بهروز کمرنگ تر می شود.
بخش خصوصی در این بین چقدر می تواند نمود داشته باشد و رشد کند؟ بخش خصوصی قدرت رقابت با ارگان های دولتی که با سرمایه ورود پیدا کرده اند، ندارد.
نقش دولت ها برای دفاع از فیلمسازان مستقل و آزاد است. هرزمان که دولت این نگاه را در سینما داشته، بخش خصوصی موفقیت های زیادی به دست می آورد. بعد از مدتی دولتی ها یا ارگانی ها به سینما آمدند و جایزه ای هم گرفتند و با بودجه های دولتی به رقابت با بخش خصوصی برخاستند. اگر این روندی که پیش آمده ادامه پیدا کند طبیعتا بخش های خصوصی از بین می روند و شاید این آزادی هایی که ما در فیلمسازان مستقل می بینیم، وجود نداشته باشد.
وضعیت سینمای ایرانِ امروز را چطور میبینید؟
آن هایی که پایه های این سینمای نوین و نجیب را گذاشتند، طراحان یا مدیرانی که مدیریت کردند، آدمهای عاقل و دوراندیشی بودند که به نظر من سینما و هنر را میشناختند. از همان زمان که آقای انوار و بهشتی بودند، پایه های این سینما درست گذاشته شد. خوشبختانه هنوز روی آن پایه هاست و مسیر خودش را طی می کند. با وجود موانع و مخالفت هایی که ایجاد می شود و سانسورها و ممنوع الخروج کردن فیلمسازان مستقل، باز می بینیم که فیلم ها موفقیت خودشان را به دست می آورند. فیلمساز ما اینجاست اما در یک جشنواره خارجی جایزه می گیرد. این ها خیلی مهم است. ما هرگز فکر نمی کردیم که اصغر فرهادی بعد از کیارستمی به این موفقیت ها برسد. این نشان می دهد که آن دریچه ای که باید باز شود و فیلمسازان بیایند، باز شده است. شما هرکاری بخواهید انجام دهید، نیروی نظامی و دولتی هرکاری کند بی فایده است چون این در باز شده است. ارسطو یک تعریف کلی دارد که میگوید هیچ کسی نمی تواند جلوی رشد پدیدهها را بگیرد. پدیده ها، به ویژه پدیدههای هنری مثل شعر، موسیقی و تئاتر مسیر های خودشان را پیدا میکنند؛ شما بزرگترین موانع را برای آن ها ایجاد کن و آن وقت میبینی مثل آب هایی هستند که مسیر خود را با وجود کوهها و موانع پیدا می کنند و به دریا می ریزند. هنر این معنی را دارد. استالین، بزرگترین دیکتاتور تاریخ مانع رشد سینما در دهه ۳۰ و ۴۰ در اتحاد جماهیر شوروی شد اما با این وضع سینمای روسیه جزو سینماهای مطرح جهان بوده و هست و در همان زمان بهترین فیلم ها ساخته شد. شما با نیروی نظامی هم نمی توانید جلوی ادبیات و سینما را بگیرید. اگر دستان شاعر را قطع کنید، باز هم شعرش انتشار پیدا میکند چرا که مردم به دنبال این پدیده ها هستند. سینمای ما مردمی شده است. از دهه ۶۰ توانستیم جایگاه های مختلفی در سینما به دست بیاوریم.
مطبوعات سینمایی هم رشد خوبی داشتهاند و تا حدودی تاثیرگذار بوده اند. نظرتان درباره رسانههای فرهنگی که در حوزه سینما کار می کنند چیست؟ این ها تا چه اندازه توانسته اند در رشد و معرفی سینمای ایران تاثیرگذار باشند؟
مطبوعات سینمایی ما نیز مدیون همین رشد سینما هستند. آن ها با این سینما همپا شدند و میتوانم بگویم مجله فیلم یک نمونه اش است. مجله فیلم این حیات و ادامه زندگی اش را مدیون سینماست و سینمای ما هم تا حدی مدیون مجله فیلم است. برنامه تلويزيونی که خاص سینماست و یا صفحات روزنامههای ما که بخش سینمایی دارد، به نظر من به یک موفقیت نسبی رسیده است. در مقاطعی شاهد هستیم که تیتر اول روزنامه ها درباره سینماست. مطبوعات ما به گونهاي با کم و زیاد به سینما شباهت دارد. آن ها هم درگیر یک تخاصم و حسادت ها و درگیری های شدید بودند و هستند. از دهه ۷۰ به بعد بسیاری از روزنامه های ما منتشر و تعطیل شد. همه این ها انتشار پیدا کرد، تاثیرات خود را گذاشتند، بسته شدند اما بچه های آن ها آمدند و رشد کردند و اگر آن ها نبودند، این آگاهی نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود نداشت. نقش مطبوعات در دهه ۶۰ و ۷۰ در سینمای ما خیلی زیاد بود. نسل امروز نسل روشنتر و جوانتر و خیلی جلوتر است. کاری به نظام سیاسی جامعه ندارم اما فکر می کنم نسل امروز ما یک پرش صدساله کرده است.
در پایان سه فیلم و سه کتاب به ما معرفی کنید
«جاده»، به کارگردانی فدریکو فلینی؛ «این گروه خشن» ساخته سام پکین پا و فیلم «همشهری کین» اثر اورسون ولز.درباره كتاب بايد بگويم «جان شیفته» رومن رولان را اگر کسی نخواند و از این دنیا برود، یک چیزی را از دست داده است!مجموعه شعرها و کتاب های فروغ فرخزاد که به نظر من یکی از سیاسی ترین و اجتماعی ترین شاعران تاریخ است. با وجود عمر کمی که کرد، شعرهایش را بخوانید چیزهایی بیرون می آید که به انسان کمک می کند و فکر می کنم مهمترین شاعر زن جهان باشد. «صد سال تنهایی» نوشته مارکز که خیلی لذت بخش است و بعد از ۳۰ سال هنوز یک تازگی خوبی دارد.