سینماروزان: با گذشت دو ماه از آغاز سال و قعرنشینی «فراری» در اکران نوروزی همچنان حرف و حدیث درباره شکست این فیلم فراوان است؛ علیرضا داوودنژاد کارگردان فیلم نفروختن فیلم را تقصیر پخشکنندهاش هدایت فیلم انداخت و محسن تنابنده بازیگر فیلم از درگیریهای مالکیتی فیلم که ناظر به اختلافات مجید مدرسی و جهانگیر کوثری است به عنوان دلیل شکست نام برد.
جهانگیر کوثری تهیه کننده «فراری» با اشاره به صحبتهای متناقض درباره شکست تجاری فیلمش به «آرمان» بیان داشت: تنابنده که صلاحیت اظهارنظر راجع به این قضیه{چرایی شکست در اکران} را ندارد چون اصلا در جریان نیست که کلیت موضوع از چه قرار است. ایشان بازیگری است که آمده، بازی کرده و پولش را هم گرفته و رفته و دیگر هم در اکرانهای مردمی و باقی قضایا نیامده است. ایشان حتی باقیمانده پولش را بههمراه بهرهاش دریافت کرده.
وی ادامه داد: آقای تنابنده، ستاره سینما نیست و تا امروز هم فیلمهایش چندان نفروخته. «پایتخت» شرایط دیگری دارد. ما هم فکر میکردیم نمایش «پایتخت» برای ما تبلیغ به حساب میآید، اما مردم ترجیح دادند به سینما نیایند و در خانهشان، لباس راحت بپوشند و تخمه بشکنند و تنابنده را ببینند. یک خانواده اگر سینما میآمد، باید پول ۴ تا بلیت ۱۵هزار تومانی را متقبل میشد که این رقم با خوراکی و هزینه ایابوذهاب، برایش سنگین تمام میشد. این اتفاق نشان داد که ماهیت کار در تلویزیون، با ماهیت کار در سینما فرق دارد و تنابنده هنرپیشه سینما نیست.
کوثری درباره دلایل شکست تجاری «فراری» اظهار داشت: در مورد عدم اکران «فراری» طی یک سالونیم اخیر باید بگویم آقای سرتیپی، یک قراردادی را با آقای شایسته نوشته بود که باید امضا میشد تا ما بتوانیم فیلم را به سرگروهی کورش اکران کنیم، اما ایشان این قرارداد را یک سالونیم امضا نکرد. درحالیکه اگر ما پخش فیلم را به آقای سرتیپی میدادیم، ماجرا الان جور دیگری بود. به هر جهت «هدایت فیلم» برای آقای سرتیپی، یک رقیب محسوب میشود و شاید این موضوع، وی را ناراضی کرده بود. حوالی عید، ۱۶ فیلم، نامزد اکران نوروزی شدند. سه روز مانده به اکران فیلمها، مشخص شد که ما را به گروه ماندانا انتقال دادهاند یعنی فیلمی که کاندیدای ۸ سیمرغ از جشنواره بود و ۴ سیمرغ را هم برد، فیلمی که الفبای سینمای درست در آن رعایت شده بود، پس از یک سالونیم، با فیلمهای مبتذل و سخیف یکی کردند و سه روز مانده به اکران، به ما گفتند شما بروید گروه ماندانا. حتی خود آقای اشرفی (مدیر سینما ماندانا) نمیخواست بهعنوان سرگروه حضور داشته باشد. در آن شرایط، به جای اینکه مدیر پخش فیلم به شورای صنفی برود، من خودم رفتم و دیدم یک قرارداد دوهفتهای برای ما در گروه ماندانا نوشتهاند.
این تهیه کننده با اشاره به تبعیض در برخورد با محصولات سینمایی در تلویزیون بیان داشت: وقتی شما پشتصحنه یک فیلم را نیمساعت در تلویزیون پخش میکنی و حاضر نیستی ۲۰ ثانیه تیزر برای فیلمی که مورد تایید نظام است، بروی، آیا این تبعیض نیست؟ شما وقتی چهره یک نفر را در فیلم سانسور میکنید و اجازه نمیدهید چهرهاش در تیزر چند ثانیهای پخش شود، آیا این تبعیض نیست؟ ما نگران این چیزها هستیم و به این مسائل اعتراض میکنیم. طبیعی است که من یا خانم بنیاعتماد یا باران باید معترض باشیم. آیا درست است که چشمهایمان را ببندیم و تنها دنبال منافع خودمان باشیم؟ برویم پولها و دستمزدهای کلان بگیریم و فلان کمدی را به جنگ داعش تبدیل کنیم. میشود چنین کارهایی را هم کرد اما ما نمیتوانیم.
این تهیه کننده ادامه داد: ما ماندیم و گروه ماندانا و ۱۴ سینمایی که به ما دادند. طبیعی است که فیلم نمیفروشد. حالا میخواهیم تبلیغ کنیم. برای این کار، تمام صحبتها و برنامهریزیها را با شهرداری انجام دادیم که ناگهان شهردار استعفا داد. رفتیم سراغ تلویزیون تا تیزر بگیریم، گفتند باید فیلم را ببینیم. حالا چند روز مانده به عید، ما مشغول این زمینهچینیها برای تبلیغات بودیم که «فراری» اکران شد. به این فیلم سمی دادند که به مرور زمان، خورد و مرد. این ناعدالتی در نتیجه کسانی است که مسئول هستند. من یک سالونیم به آقای ایوبی التماس کردم که بگذار این فیلم اکران شود و اگر اختلافی وجود دارد، بعدا میتوانیم آن را حل کنیم، اما جرأت نداشت و ترسید. به آقای حیدریان نامه نوشتم که بیایید این فیلم را تا زمانش از دست نرفته، اکران کنیم و اگر اختلافی وجود دارد، بعد از اکران مینشینیم و آن را حل میکنیم. من به آقای داروغهزاده هم التماس کردم. ۱۰ جلسه به ارشاد رفتم و صحبت کردم که این فیلم را اکران کنید چون دارد میسوزد. بهوفور مزاحم آقای شاهسواری شدم و این نکته را به ایشان هم گوشزد کردم؛ کلی داور و حکم آورده شد و هر چه آنها گفتند، قبول کردیم تا فیلم اکران شود و نسوزد. حالا در این جریاناتی که ما با آقای داوودنژاد اختلافاتی پیدا کردیم، آقای سرتیپی رفته بود پشت قضیه و فیلم را اکران نمیکرد. من و آقای شایسته، مرتبا به آقای سرتیپی زنگ میزدیم که آقا چرا این قرارداد را امضا نمیکنی اما ایشان مدام وعده فردا را میداد؛ یک سالونیم طول کشید تا آن فردا برسد و قرارداد را امضا کند اما این کار را نکرد و فیلم سوخت.
جهانگیری کوثری درباره اوضاع و احوال تلویزیون در سالهای اخیر گفت: مطمئن باشید تا کسی صددرصد تابع خواستهها و برنامهریزیهای مدیران کلان تلویزیون نباشد، محال است بتواند دوام بیاورد. اینکه یکی در تلویزیون فعالیت دارد و ادای اپوزیسیون درمیآورد، یک عوامفریبی خاص و نوعی پوپولیسم است که اینها انجام میدهد. طرف، مجری برنامه هر روز صبح تلویزیون است، اما میخواهد ادای اپوزیسیون را دربیاورد. این یک بازی دروغ است. شما وقتی در تلویزیون ایران فعالیت میکنی، باید تابع تمام برنامهریزی آنان باشی، خودشان هم این را میگویند. آنها طبیعتا بعد از ۴۰ سال، اینقدر تجربه پیدا کردهاند که بتوانند این موضوع را مدیریت کنند. کسانیکه با تلویزیون کار میکنند، صددرصد با اینها هستند و البته هیچاشکالی هم ندارد. هر کسی دوست دارد هر چه را که میخواهد انتخاب کند.
کوثری با اشاره به روند فعالیت عادل فردوسی پور در «نود» بیان داشت: این یک نوع خاص است که شما آدمهای درجه دو نظام را بزنی مثلا رئیس هیات فوتبال فلان استان را بیاوری روی خط و بگویی مثلا تو یک ماشین از پول اینجا خریدهای و بهاینترتیب نابودش کنی، اما به خط قرمزهای نظام که نمیتوانی نزدیک شوی. این انتخاب است و چیز بدی نیست. اینکه شما ۱۵ سال در تلویزیون باشی و بهترین موقعیت و پول را به تو بدهند و آن وقت بخواهی آنجا ادای اپوزیسیون را هم دربیاوری، این یک دروغ و عوامفریبی است که اگر نکند بهتر است. مثلا وقتی نماینده مجلسی را روی خط میآورد که نمیداند فوتبال چیست و حالا آمده مدیرعامل فلان باشگاه شده و او را میکوبد یا علی کریمی را به جان یکی دیگر میاندازد، این درست نیست. او به آدمهای درجه دو حمله میکند چون نمیتواند به اصلیها نزدیک شود. حتی ببینید به بحث ورود دختران به ورزشگاه که باز آن هم یک بحث ثانویه و فرعی است هم ورود نمیکند. ما خیلی بحثها و مشکلاتی در فوتبال داریم که نمیتواند و محال است به آن نزدیک شود مانند دخالت عوامل بزرگ دولتی و نظامی در فوتبال. آیا میتواند راجع به این موضوع حرف بزند؟ اما چون میخواهد محبوبیت مردم را به دست بیاورد و چون عوام نمیتوانند بفهمند نوع رفتار خاص او را، بنابراین آنها را به سمت دیگر میبرد. به اصغر فرهادی بابت دریافت کن تبریک میگوید. این عوامفریبی است مثل احمدینژاد که میرفت در روستاها و پول نقد به مردم میداد که یک پوپولیسم آشکار بود. البته من عادل را خیلی دوست دارم و بچه خوبی است. نمیخواستم اسم بیاورم اما چون شما گفتید، من هم ورود کردم. در شرایط امروزی، وجود عادل غنیمتی است.
جهانگیری کوثری درباره سالهای فعالیت خودش در صداوسیما گفت: من هیچوقت استخدام تلویزیون نبودم اما تنها کسی بودم که آن زمان میتوانستم راجع فوتبال صحبت کنم. کمتر کسی این پدیده را میشناخت اما من، هم بازی کرده بودم، هم تحصیلاتش را داشتم و هم روزنامهنگار بودم؛ همه این مراحل را گذرانده بودم و طبیعتا نمیتوانستند بهتر از من انتخاب کنند. من ممنوعالتصویر بودم اما فینال جامجهانی را با صدای من پخش کردند. آنموقع شرایط به این ترتیب نبود اما با آن وضع، من همچنان حرف داشتم مثلا اجازه پخش مستقیم را نمیدادند و با سیاستهایشان نمیخواند اما با همان محدودیتها، طی آن سالهایی که من در تلویزیون بودم، یک کلمه انحراف و حتی اشتباه نداشتم. کارم را به شکل صادقانه انجام دادم و همیشه هم در خدمت بودم و هر وقت هم که به من کار دادند، با تمام وجودم آن کار را انجام دادهام. با وجود کمبودها، گمان میکنم حتی یک اشتباه هم نداشتم. زمانی که من برنامه زنده جامجهانی را داشتم، آقای منتظری که نائب امام بودند، نمیتوانستند برنامه مستقیم بروند اما من مستقیم میرفتم چون تاایناندازه به من اطمینان داشتند و من هم امتحان خودم را پس داده بودم و هیچسوءاستفاده از موقعیتی که داشتم، به عمل نیاوردم تا آن روزی که در تلویزیون بودم و فینال ۹۴ بین برزیل و ایتالیا را گزارش کردم و بعد هم سربلند بیرونم کردند.