1

توصیف علیرضا داوودنژاد از آنها که برای «فراری» فاتحه خواندند⇐با یقه‌های بسته و محاسن مرتب آمده بودند تا به ما درس تدین بدهند!!!

سینماروزان: آخرین ساخته علیرضا داوودنژاد با نام «فراری» در کنار دیگر ساخته های قبلیش «کلاس هنرپیشگی» و «مرهم» در زمره آثار کم‌فروش کارنامه این کارگردان قرار گرفت؛ «فراری» که در اکران نوروزی روی پرده رفت بعد از نزدیک به سه هفته اکران به زحمت به 200 میلیون فروش رسیده که یک شکست مطلق است.

به گزارش سینماروزان هرچند درباره دلایل شکست «فراری» در اکران حرف و حدیث فراوان است و پرسشهایی درباره اختلافات شرکای فیلم به عنوان دلیل اصلی بی تفاوتی نسبت به وضعیت اکران مطرح شده اما علیرضا داوودنژاد در یادداشتی برای «شرق» این شکست را به آنهایی نسبت داده که زمانی با یقه های بسته آمدند تا به امثال او درست تدین بدهند اما حالا فاتحه «فراری» را خوانده اند!!

متن یادداشت داوودنژاد را بخونید:

می‌دانم برای شیوه‌ای که در اکران فیلم «فراری» به کار گرفته شد، از چه عنوانی  باید استفاده کرد؟
‎حدود پنج ماه قبل در هدایت فیلم با حضور آقای شاهسواری، آقای شایسته، آقای کوثری و بنده جلسه‌ای تشکیل شد و قرار گذاشتیم فیلم «فراری» در نوروز در یکی از دو گروه کوروش  یا آزادی اکران شود. ضمنا قرار شد به توصیه‌های بنده نیز به‌عنوان شریک و کارگردان فیلم برای معرفی و تبلیغات فیلم توجه شود.
‎در عمل اما چه اتفاقی افتاد؟
آقای شایسته از چند هفته قبل از اکران به تماس‌های من جواب نداد! و فیلم نه در کوروش و نه در آزادی و نه در هیچ‌یک از گروه‌های پنج‌گانه اکران نشد و-علیرغم مخالفت مکرر بنده که آن را به اطلاع آقایان مسئول صنفی و دولتی رساندم و پیامدهای آن را همین‌گونه که اتفاق افتاد متذکر شدم- «فراری» با ضرب و زور در یکی از سالن‌های سینما ماندانا در شرق تهران اکران شد. اساسا‌ برای آقای اشرفی یعنی صاحب سینما ماندانا که معمولا دیواری از دیوار او کوتاه‌تر پیدا نمی‌کنند، سرگروه‌بودن به‌صرفه نیست؛ چراکه به صورت آزاد می‌تواند همه فیلم‌ها را در همه سالن‌های خود اکران کند و وابسته‌کردن یک سالن به یک فیلم را کاری عاقلانه‌ نمی‌داند.
‎جز ماندانا ١٣ سالن دیگر که بنده هنوز نتوانسته‌ام فهرست آنها را از پخش بگیرم، به‌اضافه یک سالن در شهرستان، گروه نمایش‌دهنده «فراری» را تشکیل دادند و درحالی‌که فیلم‌های گروه پنج‌گانه مرسوم هر کد‌ام بعد از معرفی و تبلیغ گسترده با ده‌ها سالن در تهران و شهرستان‌ها نمایش خود را آغاز کردند، «فراری» بی‌سروصدا و با چراغ خاموش با این گروه ١٥سالنه رقابت خود را با فیلم‌های برگزیده نوروز شروع کرد.
‎از همه جالب‌تر داستان سانس‌هاست. بعضی مدیران سالن‌ها بر این باور‌ند که با کثرت کپی فیلم‌ها که رهاورد فناوری دیجیتال است، باید دست آنها باز باشد که هر فیلمی را بر حسب شرایط و مطابق با نرخ روز در هر سانسی که تشخیص بدهند و در هر سالنی که مناسب بدانند به نمایش درآورند. اگر سانس‌های صبح و بعدازظهر مشتری چندانی ندارد و درعوض نمایش‌های شب پررونق است، باید دست مدیر سالن باز باشد تا با هر فیلمی براساس اهداف ازپیش‌تعیین‌شده برخورد مناسب با آن فیلم در پیش گرفته شود.
‎به روز اول نمایش فیلم‌های نوروزی مراجعه کنید و سانس‌های فیلم «فراری» را ببینید و حدس بزنید که هدف ازپیش‌تعیین‌شده برای اکران این فیلم چه می‌توانسته باشد؟
‎بنده که حدود ٥٠ سال است با موضوع اکران فیلم مستقیما درگیر هستم، می‌دانم که اساسا ‌نسخه یک فیلم را چگونه باید پیچید. اگر می‌خواهید فیلمی را زمین بزنید، باید اوضاع را به‌گونه‌ای بچینید که شروع نمایش آن ضعیف باشد تا بعدا بتوانید به هرگونه که می‌خواهید با آن تا کنید و اولین گام برای رسیدن به این مقصود این است که آن را بدون معرفی و تبلیغ اکران کنید. در گام دوم تعداد سالن‌های آن فیلم باید کم باشد.
در گام سوم سینماهای نمایش‌دهنده آن باید ضعیف باشد و در گام چهارم که رها‌ورد اخیر فناوری برای رقابت‌های گلادیاتوری و خانمان‌سوز اکران فیلم در سینمای ماست سانس‌های مرده آن فیلم را زیاد کنید و بعد بنشینید و با خیال آسوده برای آن فیلم فاتحه بخوانید و به حال سازندگانش بخندید و این همان کاری است که اینک دوستان و همکاران مدعی دوستی و احترام بنده به آن مشغول هستند؛ آنها که ورودشان به سینما را در یاد دارم. با آن چهره‌های جوان و یقه‌های بسته و محاسن مرتب و ادبیات انقلابی و متعهد! و در همه این ده‌ها سال شاهد فعالیت‌هایشان بوده‌ام و سلوک صنفی و حرفه‌ای آنها را برای رسیدن به جایگاهی که اکنون دارند دنبال کرده‌ام.
‎این آقایان آمده بودند که به ما درس تدین، اخلاق، مرام، مروت و معرفت بدهند. آمده بودند به ما نشان بدهند که چگونه با ایمان به خدا و عشق به اولیای او می‌توان برای تحقق عدالت کوشید و تسلیم حرص و طمع و وسوسه مال‌اندوزی نشد!
‎چه هزینه‌ها که ملت و مملکت برای به آقایی‌رسیدن این آقایان نپرداخته است!؟
‎و چرا باید از زمین‌زدن «فراری» تعجب کرد؟
‎ مگر«فراری » چیزی جز افسوسی برای این آرمان‌های بربادرفته است؟