سینماروزان/مسعود احمدی (عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما) : فارغ از آن که در جشنواره فجر۴۳ چه گذشت اینکه دو جایزه کارگردانی و سیمرغ مردمی به دو فیلم “شمال از جنوب غربی” و “پیشمرگ” رسید، یک واقعیت را در خود مستتر دارد و آن هم ارجحیت تصویر در سینما.
سالهاست که برخی سینماگران ارگانی، سفارش تولید فاخر از نهادها و ارگانها میگیرند و بعد به جای تصویرسازی عین واقعیت جنگ در جلوی دوربین، یک سری تلفیلم پرحرف تولید میکنند که هیچ جاذبه تصویری برای سینما ندارند.
آنچه “پیشمرگ” و “شمال از جنوب غربی” را متمایز میکند این است که هر دو فیلم بر تصویرسازی بسیار تاکید کرده اند و در اولی روایتی در دل کوههای کردستان می بینیم و دومی در جنگلهای شمال و جایی میان زمان و آسمان را به عنوان محل وقوع زدوخورد انتخاب میکند.
شابد بسیاری از مخاطبان این دو فیلم در جشنواره با داستان های استراتژیک آنها، علقه ای نداشتند ولی انبوه تصاویر چشمنواز و ریتم محرک و تعقیب و گریز و اکشن هایی که در سینمای ایران کم شده، آنها را تا پایان پای فیلم نگه داشت.
علی غفاری و حمید زرگرنژاد سازندگان این دو فیلم خیلی خوب فهمیده اند درام جنگی بی پلان های جاذب بیشمار به هیچ دردی نمیخورد و برای همین است که هر دو فیلم در انبوه پلان های مختلف غوطه ورند.
“پیشمرگ” در سکانسهای مختلف چندین بار قدرت تکنیکی سینماگران ایران در تصویرسازی عین واقعیت جنگ و درگیری های غرب را تصویر کرد و “شمال از جنوب غربی” درگیری های نیروهای کمیته با خرابکاران در شمال را به خوبی به زبان تصویر درآورد.
هر دو فیلم از نظر دراماتیک میتوانستند بهتر باشند و میشد زنجیره های ارتباطی بهتر و جذاب تری برای روایت داستان در آنها درنظر گرفت ولی به حال از نظر بصری آثار قابل تامل و استانداردی هستند و هم مهدی نصرتی در “پیشمرگ” و هم مصطفی زمانی در “شمال…” بسیار تلاش کردند برای خلق قهرمانانی که به جای وراجی، در تصاویر تحرک دارند؛ مسیری که یادآور فیلمهایی مثل “دوئل”، “مزرعه پدری”، “تعقیب سایهها”، “حمله به اچ۳” و… است و باید همچنان ادامه پیدا کند.