سینماروزان: واقعا کمتر کاری به احساس آثار گذشته میرسد. آن زمان خواننده، نوازنده و شاعر با همدیگر صمیمی بودند. با یکدیگر مینشستند و به شکل حضوری، روی آهنگ کار میکردند.
کوروس سرهنگزاده خواننده باسابقه ایرانی با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: وقتی معینیکرمانشاهی برای من شعر میگفت، وصفالحال مرا میسرود. اگر شعرهایی را که از معینیکرمانشاهی خواندهام گوش دهید، گویی واقعا وصفالحال من بوده است. شاعران دیگری نیز مثل تورج نگهبان بودند. برای مثال «با تو دنیا قشنگه» سروده تورج نگهبان است.
این خواننده که بیش از چهل سال است، کار تازهای نکرده، ادامه داد: دیگر کاری در آن حد تولید نشد. واقعا هرچه فکر میکنم، نمیتوانم آهنگی از خوانندگان بعد از انقلاب زمزمه کنم، ولی میتوانم از ادیب خوانساری بخوانم. کار خوب، اصلا تاریخ مصرف ندارد. خدا رحمت کند، بهترین کارهای موزیک پاپ یا موزیک جاز را «ویگن» شروع کرد. او در مسیر کار خودش، خواننده خیلی خوبی بود و با من هم دوستی نزدیکی داشت.
سرهنگزاده درباره خوانندگان سنتی این سالها بیان داشت: وقتی به صدای محمد معتمدی گوش میدهم، متوجه میشوم او با صدایی که دارد، میتواند کارهای خیلی بهتری انجام بدهد. «همایون» هم خیلی خوب است، ولی نوآوریهایی که انجام میدهد به خودش صدمه میزند. «سالار» هم صدای خوبی دارد. قطعه «آوای ایران» که با «ایرج» خواند، کار زیبایی بود.
این خواننده گفت: آهنگهای «ویگن» را هنوز خیلیها زمزمه میکنند. او قطعات خیلی خوب و آهنگهای بسیار زیبایی دارد. کارهایی که تازگیها میخوانند هیچکدام مثل آنها نیست. البته برای مثال «رضا صادقی» محبوبیتی بین مردم پیدا کرد و میتواند از این قاعده مستثنا باشد. خدا رحمت کند، آغاسی و امثال او واقعا در کار خودشان خوب بودند و در سبک کوچهبازاری، قشنگ میخواندند. همگی نیز ایرانی میخواندند و مایه آهنگها و موزیکهای ایرانی را در کارهایشان داشتند. سبکشان کوچهبازاری بود، ولی ایرانی میخواندند. خوانندگان امروزی موزیک پاپ، اصلا چیزی در صدایشان ندارند.
خواننده “دیگه عاشق شدن فایده نداره” و “به سوی تو” و “ای کاروان” و “پیک سحری” بیان داشت: در مسیر خواندن، فقط با گوشدادن و تمرینکردن است که صدا جلو میرود. برای مثال یک نوار از شجریان برای شما میگذارم ولی مطمئنم امکان ندارد که بتوانید تشخیص دهید صدای شجریان یا بنان است، یعنی شجریان تا این اندازه دنبالهرو بنان بود. اگر بخواهم شاگردانی بپذیرم و به آنها آموزش بدهم، تحت تأثیر صدای من قرار میگیرند و میخواهند مثل من بخوانند. به اعتقاد من، یک خواننده اصلا نباید تعلیم دهد.
سرهنگزاده تاکید کرد: «ایرج» از بس در فیلمها خواند، تمرینی برای او شد. اصلا مانند او نداریم. دیگر مثل «ایرج» نمیآید. تحریرهای «ایرج» متفاوت بود. او اگر بخواهد ترانه بخواند، ممکن است بگویم که خوب نمیخواند. من با «ایرج» خیلی رفیق هستم و صدایی بسیار عالی دارد. بیشتر تحریرهای «ایرج» به خاطر تمرین بسیار زیاد است. وقتی صدای خدادادی داشته باشید و تحریر هم بزنید، میتوانید با خواندن زیاد در دستگاههای مختلف، هرحالتی را تمرین کنید، در ادامه خود به خود تحریرش میآید. «ایرج» دیگر در تحریرزدن کارکشته شده بود.
این خواننده که قطعه “زنگ کاروان” را برای فیلم “لیلی و مجنون” -ساخته سیامک یاسمی- خوانده، توصیهاش به جوانان را این طور بیان کرد: کار نیکو کردن از پر کردن است؛ چه صدا، چه کار فنی و چه هر کار دیگر. اگر انسان پشتکار داشته باشد، موفق میشود. حبیبالله بدیعی روزی شش ساعت ویولن میزد. نوازنده و خواننده باید بسیار تمرین کنند. یاد «حبیب» بخیر که میگفت: «اگر نوازندهای میخواهد موفق شود، باید یک ساز را انتخاب کند و همان را پیش ببرد». بعضیها از تار به ویولن و بعد به پیانو یا ساکسیفون میپرند؛ اینگونه نمیشود. امیدوارم جوانان، انرژی خود را از دست ندهند و انرژی خود را متمرکز بر یک ساز کنند.
این خواننده خاطرهساز با اشاره به تجربیات روزنامهنگاری اظهار داشت: زمانی سردبیر «کیهان بچهها» بودم ولی با شروع کار هنریام، آرامآرام کارهای دیگر مانند روزنامهنگاری را کنار گذاشتم. اگر «کیهان بچهها» را دیده باشید، نقاشیهایش را هم خودم میکشیدم. وقتی وارد روزنامهنگاری شدم، خیلی جوان بودم و تنها ۱۸ یا ۱۹ سال داشتم. در آن زمان سردبیر، آقای بدیعی اهل شیراز و مردی بسیار ماهر بود. بقیه کارهای «کیهان بچهها» را من انجام میدادم. «کیهان بچهها» را در تمام دبستانها توزیع میکردیم. هر دبستان شاید چندهزار نسخه میفروخت. در آن دوران حتی بهعنوان گزینه وزارت هم معرفی شدم. من موقعیت خیلی خوبی داشتم و اگر پیشامدهایی رخ نمیداد، حتما سناتور بودم!
کوروس سرهنگزاده پیرامون علاقه برای بازگشت به خوانندگی گفت: اگر همین حالا روی صحنه بروم از همه خوانندگان طرفداران بیشتری دارم. خیلی دلم میخواهد دوباره روی صحنه بروم ولی غصه نمیخورم. من حتی در خانه، زمزمه هم نمیکنم. اگر گاهی ببینم صدای خوبی پخش میشود، گوش میدهم. وقتی با مردم روی صحنه حرف میزدم، خیلی صمیمی بودم. اگر از بزرگترها بپرسید، به شما میگویند با چه سبک و سیاقی روی صحنه میرفتم. روی صحنه صمیمانه رفتار کرده و تلهپاتی و رابطهای عمیق با شنوندههایم برقرار میکردم؛ به نحوی که همه خوششان میآمد.
وی ادامه داد: دیگر حوصله ندارم بنشینم آهنگهای خودم را گوش بدهم؛ در حالی که تمام نوارهای خودم را دارم. به هر حال خاطرات تلخ و شیرینی هستند. به گذشته برگردم که چه بشود؟ زمانی که لانسه شده بودم و مردم مرا میشناختند، با گردنکلفتترین و بالاترین ردهها در مملکت رفتوآمد داشتم و از دوستان نزدیک من به شمار میرفتند. غصه نمیخورم. هرچه بوده، گذشته و تمام شده است. بازآمدنت نیست چون رفتی، رفتی…