تارانتینوبازی “بارکد” جواب نداد⇐ کارگردان متشبث به شوخیهای پايين تنهاي شد و رادان دنبالهروی گرشا رئوفی!
سینماژورنال/حامد مظفری: برای کارگردانی که در كارنامه اش دو فيلم مخاطب پسند غيرمبتذل ولی سادهانگارانه چون “خط ویژه” و “عصر یخبندان” را ساخته “بارکد” یک بازگشت به عقب است آن هم بازگشت به زمانی که با اولین فیلمش “بعدازظهر سگی سگی” کوشیده بود که به عنوان یک کمدی ساز مورد توجه قرار گیرد.
به گزارش سینماژورنال البته که آن فیلم اول چندان مورد توجه قرار نگرفت و فیلم دومش “ضدگلوله” هم علیرغم تحسین در جشنواره اثری در امتداد “لیلی با من است” و “اخراجیها” قلمداد شد.
سومین فیلم مصطفی کیایی “خط ویژه” با رفتن سراغ پدیده آقازادگی در روایتی خیابانی توانست توجه مخاطبان عام را به خود جلب کند و البته که متأثر از این جلب توجه و با رونویسی از دست امثال ایناریتو “عصر یخبندان” ساخته شد که این یکی هم در نوع خود درباره آقازادگی سخن می گفت و به اندازه خود مخاطب جلب کرد؛ گرچه آقازادهاش به جاي دلالي در قراردادهاي مهم اقتصادي و نفتي ، كوكايين در جعبه پيتزا مي ريخت كه به وسیله آن زناني را معتاد كند و به وصال آنها برسد. تصویری که نشان ميداد فيلمساز نه آقازاده ها را مي شناسد نه كوكايين و نه ارتباط هاي آن چناني را و همه چيز در سطح و در حد يك شايعه تلگرامي خلاصه می شد.
این دو موفقیت نسبي باعث شد کیایی به دنبال سوژه ای درباره پارازیتهای ماهواره ای برود و فیلمنامه “پارازیت” را به اداره نظارت ارائه کند ولی عدم صدور مجوز آن فیلمنامه باعث شد کیایی که انگار اصرار داشت به هر قیمتي شده یک فیلم ساخته و به جشنواره سی و چهارم بیاید در فاصله ای کوتاه “بارکد” را نوشته و البته خیلی زود هم مقدمات تولید آن را فراهم كرد تا آن را به جشنواره برساند.
رونویسی عجولانه از دست تارانتینو
این عجله در تولید و حضور در جشنواره به هر قیمتی که شده از انتخاب ساختاری که برای فیلم درنظر گرفته شده هویداست. کیایی كه با پا کردن در كفش ایناریتو و رفتن سراغ روایت متقاطع در “عصر یخبندان” مورد توجه نسبي مخاطبان قرار گرفته کوشید در “بارکد” هم با پس و پیش کردن داستان به سبک کوئنتین تارانتینو سعی کند به لحاظ فرمی خودش را متفاوت جلوه دهد.
اما مشکل اینجاست که وی اصلا به این نکته توجه نکرده که اگر تارانتینو از آثاری قدیمی تر نظیر “سگهای انباری” تا آخرین اثرش “هشت نفرت انگيز” داستان را با رفت و برگشتهای زمانی روایت می کند هدفش تشکیل دوایری است به مرکزيت زمان حال تا به وسیله آن عمق شخصیتها و تغییرات رفتاری آنها نسبت به رویدادهاي گذشته به نمايش گذاشته شود.
اما آیا رفت و برگشتهای زمانی “بارکد” عمقی از شخصیتها پیش رو می گذارد یا مدام تیپهای تکراری دو جوان عشق پول به نمایش گذاشته میشود؟ با یک بار تماشای فیلم متوجه می شویم که در این رفت و برگشتها هیچ عمقی از کاراکترها ارائه نمی شود و به راحتي حتي مي توان برخی از آنها را حذف كرد كه روايت فيلم روانتر شود و حوصله مخاطب کمتر سر برود.
توسل به تارانتینوبازی برای مرعوب کردن داوران؟
کافیست تنها بر کاراکتر “نازی” با بازی سحر دولتشاهی دقت کنید. در همان اولین بازگشت به عقب که درباره پااندازي نامزد نازي(!) برای سرکیسه کردن یک جوان پولدار است میبینیم “نازی” دختری معرفی می شود کاسب مسلک که سعی می کند وفاداری به گذشته را کنار گذاشته و برای بهبود امور مالی قید قرارهای قبلی را بزند!
این در حالیست که در هیچ کدام از فلاش بکهای بعدی رفتاری که در امتداد این کاسبکاری در گذشته نازي باشد وجود ندارد. به بیان بهتر پیش زمینهای از “نازی” ارائه نمیشود که توجیه رفتار کاسبکارانه نهایی وی باشد.
عین این اتفاق برای دیگر شخصیتهای داستان یعنی کاراکترهایی که بهرام رادان و محسن کیایی ایفایش می کنند هم به چشم می خورد و رفت و برگشت زمانی به جز اولین برگشت، نه داده تازه ای را پیش روی مخاطب می گذارد و نه لايه برداري از ظاهر این دو تيپ می كند. چرا؟
چون داستان از ابتدا به صورت خطی نوشته شده و فقط برای آن که تارانتینوبازي ظاهري مرعوب كننده براي داوران و منتقدين بسازد، پس و پیش شده است!
مصطفی کیایی اگر همین ساخته اخیر تارانتینو یعنی “هشت نفرت انگیز” را یک بار با تامل می دید و بر نقش پس و پیش کردن زمان در شناخت تنها کاراکتر زن داستان یعنی “دیزی” با بازی “جنیفر جیسون لی” تعمق میکرد، مي توانست کاری کند که استفاده از چنین ساختاری برای “بارکد” تا اين حد ابتر نماند.
پدرخوانده ای که مرتب گاف می دهد
ساختار را که کنار بگذاریم سوژه ای هم که کیایی برای روایت برگزیده یعنی رودست زدن جوانی آسمان جل به یک پدرخوانده به شدت در سطح مانده است. فقط درنظر بگیرید کاراکتری با بازی رضا کیانیان که در ابتدای فیلم در حد پدرخواندهای که می تواند رانت خوار کلان یا یقه سفید باشد معرفی میشود اما این پدرخوانده به ابلهانه ترین شکل ممکن گول جوانی را میخورد که همه پروژه های کلاهبرداریش با شکست مواجه شده است!
این را دیگر با تارانتینو مقایسه نمی کنیم و با محصولی از خود کیایی یعنی “خط ویژه”مقایسه می کنیم که برای ایشان ملموستر باشد.
“خط ویژه” هیچ چیز هم که نداشت یک گادفادر با بازی سام قریبیان داشت که نه فقط در طول روایت می توانست قدرت خود را به رخ بکشد بلکه پایان بندی فیلم نیز در فضایی ابزورد بر این قدرت محتوم تأکید داشت اما در اینجا تیپی را می بینیم که در ابتدا یک گادفادر متنفذ معرفی میشود اما در طول فیلم مرتب گاف می دهد و عاقبتش هم که مشخص است.
حالا بگذريم كه اين گادفادر با اين سبك زندگي غربي اش حتي در سروظاهر خود چطور مفسد اقتصادي سطح بالاست؟
این هم يا به علت عدم شناخت فيلمساز است يا از ترس مميزي چنين آدرس غلطي مي دهد.
دنباله روی رادان از اخوی کارگردان
درباره شخصیت پردازی هم که همه چیز مبرهن است. محسن کیایی همان تیپ شوخ و شنگ بذله گويي است كه موتور محركه فيلم با تكيه كلام ها و حاضر جوابي هاي عمدتاً جنسی اش به شمار می رود؛ یعنی همان شمایلی که پیشتر در “خط ویژه”و “عصر یخبندان” تكرار کرده بود و امسال هم آن را در “نقطه کور” بازنشر داده بود حالا به “بارکد” آمده است.
جالب است که بهرام رادان هم به جای آن که به سمت خلق کاراکتر هدایت شود می کوشد شوخ و شنگی کیایی را درپیش گیرد و دنباله روی او باشد بلکه دوز مفرح بودن کار بیشتر بشود.
رادان به شدت پيرو بازي كيايي میشود و همان کاری را می کند که گرشا رئوفي پيرو طنازي هاي سپهرنيا در كمدي هاي قبل انقلاب انجام میداد.
شوخیهای اروتیک به جای شخصیت پردازی
طبیعی است که دو تیپ مشابه کنار هم جز با توسل به شوخیهایی اروتیک چون “عمقم زیاد شده”، “مثل لودر صاف کن برو”، “درد میکنه، مال تو هم درد میکنه؟”، “برای من میسوزه، کاش بیشتر روغن زده بودیم”، “از بچگی آغوشم به روی تو باز بود، تو بودی که فرار می کردی”، “برای پول درآوردن باید منطق، شعور و چیز داشت” و مانند این نمی توانند برای خود مخاطب جلب کنند!
اینکه اداره نظارت ارشاد چنین شوخیهایی را ممیزی نمی کند اما فیلمنامه ای درباره آسیب پارازیتهای ماهواره ای که مدام این سالها درباره اش شنیدهایم را کلا رد میکند خود نشاندهنده نقش ممیزی در تغییر سرنوشت یک فیلمساز است. مگر آنكه شدت ابتذال كلامي در “پارازيت” بيشتر از اين بوده باشد كه گمان نمي رود هر نوشته ديگري از “باركد” در اين مورد جلو زده باشد.