1

بایکوت دو ژورنالیست باسابقه در جشنواره سینماحقیقت!؟

سینماروزان/حامد مظفری: در بخش مسابقه جشنواره مستند حقیقت امسال فیلم‌های مختلفی به نمایش درآمده‌اند و اغلب آثاری نه چندان دندان‌گیر که البته دلیل شکل‌گیری چنین آثاری نه فقط ساختار مرکز گسترش سینمای مستند بلکه ساختار ارگان‌هایی است که مستندسازان را بیشتر سفارش‌گیرندگان بی‌ایدئولوژی می‌خواهند.

 

برای همین است که حتی ملتهب‌ترین سوژه‌ها و مصادیق در مستندهای ارگانی بدل می‌شود به دو یا سه کلمه عنوان فیلم و نهایتا یک ربع شرح مساله. نه ریشه یابی می بینید و نه جرأت ارائه نگره های مختلف مرتبط با یک موضوع و همه چیز در سطح پیش رفته.

 

تفکر غلط مدیران ارگانی که مستندسازی را به چشم کارورزی برای ورود به سینمای بلند داستانی می‌بینند به فراوان تلفات بودجه و امکانات منجر شده که بسیاری از آنها حتی کارکرد یک کانال یا پیج رسانه‌ای حرفه‌ای را ندارند.

 

در این اوضاع چندان عجیب نیست که دو مستند از دو ژورنالیست باسابقه سینما و تلویزیون کلا اجازه ورود به بخش مسابقه نمی یابند و بایکوت می‌شوند به بخش جنبی‌. یکی مستند “گیله پیر مرد”علی رستگار و دیگری مستند “بنز ایرانی”رضا استادی.

 

هر دو مستند یک اله‌مان مهم موردنیاز هر روایت رئالیستی که لحاظ کردن نقش سیاست در رخدادهای مختلف جوامع است را در خود دارند. رضا استادی در “بنز ایرانی” ظاهرا خواسته چرایی عدم تحقق مونتاژ بنز در ایران را واکاوی کند و ابایی نداشته که در این میان نقش عدم توسعه متوازن در ایران که باعث میشود همه چیز در شعار خلاصه گردد را رج بزند‌. داریوش کاردان به‌عنوان نریتور “بنز ایرانی” با لحن طنازانه خود، نقدهای صریح و ریشخندهای سیاسی استادی به چپ و راست را درست القا کرده.

 

علی رستگار در “گیله پيرمرد” سعی کرده دوربینی بگذارد دربرابر نابازیگری به نام اردشیر کاظمی که سال‌ها دیرتر از روال معمول، استعداد بازیگری اش کشف و به کار گرفته شد.‌.. رستگار بیش و کم کوشیده ساختار دیم هنر ایران که باعث میشود بسیاری از استعدادها خیلی دیر کشف و شکوفا شوند را مورد مداقه قرار دهد و البته که تأثیرپذیری این ساختار دیم از سیاست تا صنعت و اقتصاد و‌..‌.، را بازتاب دهد.

 

در بررسی جمعی مستندهای مسابقه جشنواره حقیقت۱۸ می‌توان در یک جمله گفت هم “بنز ایرانی” و هم “گیله پیرمرد” دست‌کم از نصف مستندهای مسابقه بهترند.

از آن مهمتر اینکه لوباجت کار شده‌اند و بی بریز و بپاش اما عقبه ژورنالیستی سازندگان موجب شده به خوبی به ریشه‌ها زده،طرح مساله کرده و حتی جرات ارائه راهکار داشته باشند…این، خودش مصداقی است بر آن که روزنامه‌نگاران حرفه‌ای و موفق در کار خود-و نه لزوما آنها که تعدادی واحد خبرنگاری پاس کرده و حتی توان تفاوت بین سوژه سوخته و پیشرو را نمیدانند-بسیار بهتر می‌توانند موتور محرکه مستندسازی ایران باشند در رهایی از تکرار مکررات مشابه‌سازان بی‌بُتِه!