سینماروزان/رضا استادی: بنیاد سینمایی فارابی این روزها درهای خود را به روی سینماگران و فیلم نامه نویسان گشوده تا در قالب طرح های مختلف همچون فیلم نامه های اقتباسی، اقدام به تولید فیلم نامه به عنوان پاشنه آشیل سینمای ایران نماید و معضلی جدی در این حوزه را برطرف کند. اما آیا اتفاق هایی که در اخبار و روایت های رسانه ای از این بنیاد می شنویم، به اندازه آنچه در واقعیت رخ می دهد شیرین است؟
به گزارش سینماروزان و به نقل از “سینما مثبت”، سال ۱۳۹۸در پی اعلام خبر راه اندازی سامانه ای برای ثبت فیلم نامه در بنیاد سینمایی فارابی، اقدام به ثبت اثری در این سامانه کردم.
فیلم نامه مذکور بر اساس رمان «حمام تُرکی» نوشته شده بود. رمانی که پاییز سال ۱۳۹۷ از سوی نشر برکه خورشید منتشر شده و مجوز رسمی وزارت ارشاد را دریافت کرده بود. داستان کتاب درباره دختر و پسری دهه هفتادی بود که در تضاد با خانواده و اطرافیان، دست به کار خطرناکی می زنند اما در نهایت فرجامی خوش پیدا می کنند. البته فیلم نامه نوشته شده تفاوتی با کتاب داشت.
پس از گذشت چند ماه وقتی خبری از سامانه نشد، به همان شیوه سنتی و معمول اقدام به برقراری تماس تلفنی با فارابی نمودم و پس از ارتباط های تلفنی متعدد با افراد گوناگون، در نهایت موفق شدم با مسوول مربوطه تماس بگیرم. تازه در این مرحله بود که برخی باگ های سامانه توسط اینجانب به شکل رایگان کشف و به مسوولان اعلام شد! سامانه برخلاف ادعای اولیه، امکانی برای اعلام مسیر پیگیری فیلم نامه نداشت و پس از ثبت آن، هیچ نوع امکانی برای ویرایش یا اضافه کردن فایل جدید نداشت و در حال حاضر هم که این مطلب نوشته می شود، کاملا از دسترس خارج شده است.
پیگیری های متعدد به آنجا منجر شد که فهمیدم فیلم نامه مذکور رد شده است! البته دور از انتظار هم نبود. بر حسب کنجکاوی شخصی که به واسطه حرفه خبرنگاری همچنان در من وجود دارد و در بسیاری از بزنگاه های زندگی برایم مفید فایده بوده، درخواست کردم تا علت رد شدن فیلم نامه توضیح داده شود و اصرار کردم تا با مسوول مربوطه صحبت کنم.
در نهایت چند ماه بعد در بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی و در دوران کرونا، به جلسه ای دعوت شدم. به همراه تهیه کننده ای که سابقه ای طولانی در ساخت فیلم های اول داشته و آثار موفقی هم تولید کرده، راهی جلسه شدیم و ساعتی بعد در خنکای کولرهای گازی در اتاقی قدیمی بر روی صندلی هایی نشستم که سال های سال محل جلوس سلاطین سینما بوده است. در طول حدود ۲۵ سال فعالیت در حوزه سینما به عنوان روزنامه نگار، اولین بار بود که وارد این اتاق می شدم تا آنچه بسیاری از فیلم نامه نویسان در طول چهار دهه در این اتاق تجربه کرده اند را لمس کنم.
جلسه بسیار صمیمی و محترمانه بود. یکی از مسوولان بنیاد سینمایی فارابی با فیلم ساز عزیزی که دبیری شورای فیلم نامه را بر عهده داشت در جلسه بودند. وجود انواع و اقسام نسکافه و شکلات و توت و انجیر خشک و کشمش و دیگر خوراکی های رژیمی، بر صمیمت جلسه افزوده بود و البته چند عدد ماسک، الکل و دیگر اقلام بهداشتی نیز بر روی میز به چشم می خورد.
مسوول عزیزی که در جلسه بود، فیلم نامه مرا مطالعه نکرده بود اما سخنانی که بیان کرد، برایم این یقین را ایجاد کرد که قطعا از فیلم نامه من که البته اندکی جسورانه بود استقبال خواهد شد! صحبت از تحولات نسل جدید بود و اینکه باید این نسل را بشناسیم و بعد از گروه موسیقی بی تی اس نام برده شد که این روزها جوان های دهه هشتادی را درگیر کرده و…
هرچه جلسه پیشتر می رفت در دلم بیشتر و بیشتر به آن عده که مسوولان فارابی را انسان هایی محدود و بسته می دانند شک می کردم.
جلسه در صلح و صفا به پایان رسید و مقرر شد فیلمنامه را یکبار دیگر با نظرهای شورا بازنویسی کرده و تحویل دهم. هرچند در آن جلسه تاکید شد که بهتر است فیلم نامه را با نگاهی به یک فیلم قدیمی سینمای ایران ـ آقای هالو ـ مورد بازنگری قرار دهم. تمایل دوستان این بود که فیلم نامه حمام تُرکی که قصه ای جذاب با تِم جاسوسی و همچنین توجه به دغدغه های دهه هفتادی ها است، به یک فیلم نامه پاستوریزه و بی حاشیه تبدیل شود.
یک هفته ای در شمال کشور خودم را حبس اجباری کرده و فیلم نامه را بازنویسی کردم. موارد مورد نظر شورا را در نظر آورده و تلاش کردم اشکال های منطقی فیلم نامه را رفع و رجوع کنم. نتیجه کار این بار در قالب فیلم نامه کامل ثبت شد و چون هنوز این سامانه بعد از چند ماه گرفت و گیر داشت، از طریق پیام رسان واتس اپ نیز ارسال گردید.
اواخر تابستان بود که پیگیر فیلم نامه شدم و همانطور که حدس می زدم، فیلم نامه رد شده بود اما جالب تر اینکه شورا عباراتی جالب توجه برای رد شدن فیلم نامه ابداع کرده و این فیلم نامه را که پیشتر مجوز اداره کل کتاب وزارت ارشاد را دریافت کرده است اثری «هتاک» دانسته بود!
با دلی شکسته و قلبی زخم خورده و از آنجا که حس می کردم ممکن است بخش های ناخودآگاه و پلید وجودم تحت تاثیر آب و هوای شمال کشور و درختان پرتقال آن خطه اقدام به خلق اثری موهن کرده باشد، به لاک تنهایی فرو رفته و اقدام به بازنگری در فیلم نامه مذکور نموده و در پایان متوجه شدم آنچه در نگاه کارشناسان محترم این بنیاد هتاکی است، دقیقا همان گره گشایی، گره افکنی،اوج و فرود و مسائلی از این دست است که در طول تاریخ درام، مورد تاکید اساتید نویسندگی بوده است. اینکه شخصیت باید چالش داشته باشد، داستان باید از نقطه عدم تعادل آغاز شود، باید چیزی غیرعادی در زندگی شخصیت ها رخ دهد و… دوستان فارابی تمامی این اوج و فرودها را هتاکانه تلقی کرده و تلویحا عنوان کردند که این افتخار نصیبم شده که از این پس اگر قرار باشد در شورا فیلم نامه ای از حیث هتاکی مثال زده شود، افتخارش نصیب من شده و خواهند گفت: «مثل فیلم نامه حمام تُرکی هتاکه!»
به هر حال این ماجرا که نوعی کنجکاوی روزنامه نگارانه بود به پایان رسید تا به شکل ملموس با سلیقه مدیران فارابی آشنا شوم. سلیقه ای که معتقد است: نباید فیلم تلخ ساخت، فیلم باید امید بخش باشد، حس نکتب نباید در فیلم باشد، فیلم نامه باید مخاطب را دعوت به امر اخلاقی کند، فیلم نامه نباید سیاهنمایی را القاء کند، فیلم نامه باید مسوولیت پذیری فردی و اجتماعی را ترویج کند، فیلم نامه باید امید و نشاط اجتماعی را افزایش دهد، فیلم نامه باید عدالت خواهی و مبارزه با فساد را رواج دهد، فیلم نامه باید خود باوری و اراده و قدرت ملی را تقویت کند، در فیلم نامه باید دستاوردهای علمی و فناوری کشور ترویج شود، فیلم نامه باید رویاپردازانه باشد.
جالب اینکه نسخه سینمایی حمام تُرکی نه سیاه نمایی داشت نه تلخ بود و اتفاقا پایانی امیدبخش هم داشت اما چون ظاهرا جزو کلیشه های رایج فارابی که حاصل آن فیلم هایی شکست خورده است که در نهایت به جای اکران عمومی سر از کنج های متروک و نادیده VODها در می آورد نبود،با عبارت هتاک بدرقه شد.
این چند پاراگراف هم شد یادگاری از آن اتاق های مجلل که برای سینمای ایران تصمیم گرفته و می گیرند، صرفا جهت ثبت در تاریخ! فقط نمی دانم آن گروه بی تی اس از کجا راه خود را به این اتاق ها پیدا کرده بود؟