1

رضا داوودنژاد خطاب به پدرش: وقتی بچه پنج ساله را جلوی دوربین می‌گذاری، انتظار خلف بودن نداشته باش

سینماژورنال: رضا داوودنژاد بازیگری که بواسطه پدرش علیرضا داوودنژاد وارد سینما شد و همچنان بیشتر بواسطه کارهای پدر است که شناخته می شود اعتراف جالبی کرده است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر در جلسه نقد و بررسی فیلم “بی پناه” که در  نشست “مرور سینمای دهه 60” در کنار صحبت درباره چگونگی حضورش در این فیلم در قالب بازیگر کودک نکته جالی را هم درباره سوءاستفاده از شهرتش بیان کرد.

داوودنژاد گفت: بعد از اکران «بی پناه» در سینماها و نمایش چندباره آن در تلویزیون، من معروف شده بودم و از این توجه مردم سوء استفاده می کردم. آن سال ها در مدرسه به رضا بی پناه معروف بودم و خیلی خودم را لوس می کردم. مثلا دوست نداشتم با مداد بنویسم و با خودکار می نوشتم و معلم هم به من گیر نمی داد. تاثیر این فیلم تا سوم – چهارم دبستان برای من ادامه داشت.

وقتی بچه پنج ساله ات را جلوی دوربین می گذاری

جالب است که در جایی دیگر از گفتگو داوودنژاد درباره تاثیری که بازی در پنج سالگی روی آینده کاری اش داشته گفت: اولین بار در حالی جلوی دوربین رفتم که پدرم پشت دوربین بود و فضای صحنه برایم غریبه نبود. برای من که بازیگری را آکادمیک نخوانده ام و به صورت تجربی وارد این حرفه شده ام، این آشنایی با جلو و پشت دوربین در آینده کاری ام بسیار تاثیرگذار بود. یادم هست یک بار پدرم گفت تو خیلی بلا سر من آورده ای، و من گفتم وقتی بچه پنج ساله ات را جلوی دوربین می گذاری، نباید انتظار یک بچه خلف را داشته باشی.

به خاطر بابا گریه کردم و بازیگر شدم

رضا داوودنژاد درباره چگونگی انتخاب برای بازی در فیلم «بی پناه» در سن پنج سالگی گفت: سال های اوج جنگ و بمباران شهرها توسط عراق بود و ما شمال زندگی می کردیم. یک شب زیر کرسی بودیم که پدرم گفت می توانی گریه کنی؟ گفتم چرا؟ گفت به خاطر بابا. من گریه کردم و با همان گریه بازیگر شدم. یک وقت دیدم بندرانزلی هستم و دارم فیلم بازی می کنم. آن بازی کردن در سینما در پنج سالگی همان و این همه ماجرا در زندگی همان.

مواقعی که فیلم های پدرم نمی فروشد، سال به سال فیلم می سازد

وی ادامه داد: دستمزدم برای بازی در فیلم «بی پناه» هر روز یک اسباب بازی بود. آن موقع بابا دیالوگ می گفت و من چون حفظ کردنم خوب بود، دیالوگ ها را بدون اشتباه جلوی دوربین می گفتم. گریه کردنم هم خوب بود. یادم هست برای خانم فرجامی و آقای اکبری عجیب بود که من اینقدر راحت گریه می کنم. البته دلیل این راحت گریه کردن هم این بود که آن زمان، مقطع خاصی در زندگی من بود؛ مادرم تازه فوت شده بود و رابطه پدر و پسری درون فیلم هم متاثر از رابطه من و پدرم در آن زمان بود.

بازیگر فیلم «بی پناه» بیان کرد: این فیلم در زمان خودش فیلم پرفروشی بود و برای همین بود که پدر تا پنج سال فیلم نساخت و بعد «نیاز» را ساخت. اصولا مواقعی که فیلم های پدرم نمی فروشد، سال به سال فیلم می سازد و وقتی می فروشد تا چند سال فیلم نمی سازد.

مردم مرا که می دیدند گریه می کردند

بازیگر فیلم «کلاس هنرپیشگی» با بیان اینکه عکس های زیبایی از آن دوره در ذهنش حک شده است، افزود: قهرمان پروری در فضای آن سال های جامعه کاربرد داشت. زمان جنگ بود و مردم خیلی حساس بودند. یادم هست فیلم در سینما آزادی روی پرده بود و بیشتر مردم با اشک از سالن خارج می شدند و مرا که می دیدند گریه می کردند و دستی بر سرم می کشیدند.