سینماژورنال: اتفاقی که روز گذشته در تحریریه روزنامه اصولگرای “وطن امروز” رخ داده و به دلیل پاره ای اختلافات با یک نهاد خاص وسایل تحریریه این روزنامه تخلیه شده سبب ساز آن گشته که حسین قدیانی نویسنده این روزنامه در یادداشتی به انتقاد از شرایط پیش آمده بپردازد.
به گزارش سینماژورنال قدیانی به مانند اغلب یادداشتهایش کوشیده ماجرای تخلیه تحریریه را هم پیوند بزند به مظلومیت بچه حزباللهیهایی که خودش را هم یکی از آنها میداند.
در خلال این یادداشت طعنه تندی هم می بینیم به یکی از برنامه های تلویزیونی که در توصیف قدیانی، متهم امنیتی فتنه ۸۸ مهمان آن بوده است؛ به نظر می رسد این طعنه خطاب به برنامه “۱۸۰ درجه” شبکه تلویزیونی افق باشد که اخیرا در یکی از برنامه هایش از محمد قوچانی روزنامه نگار اصلاح طلب به عنوان مهمان دعوت به عمل آورده بود. روزنامه نگاری که این سالها مشی مستقل خویش را رها کرده و به عضویت حزب کارگزاران درآمده است.
اینکه قدیانی که خود نویسنده ای منسوب به اصولگرایان است طعنه ای میزند به برنامه شبکهای مانند افق که توسط نیروهایی اغلب اصولگرا حمایت می شود میتواند نمادی باشد از اختلافات اندیشه ای که در دایره اصولگرایی وجود دارد.
متن کامل یادداشت حسین قدیانی را بخوانید:
همه آزادند الا…
«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها!» با همه علائقم به روحیات انقلابی، هر وقت به این جمله برمیخورم، دوست دارم بنشینم و کلی ردیه برایش بیاورم! اقلش این است که بگویم سید شهیدان اهل قلم، هنگام بیان این جمله، دیگر زیادی احساساتی شده بود! و اصلا یک چیز دیگر؛ آیا ممکن است در جمهوری اسلامی همه آزاد باشند الا حزباللهیها؟! راستش را بخواهید اساسا خیلی موافق این نوع نگاه نیستم! هم از مظلومنمایی بدم میآید، هم از اینکه بخواهیم خدای نکرده قضاوتهای احساسی درباره نظام داشته باشیم! همالان حس واکاوی فلان یادداشت و بهمان متن را ندارم اما اینقدرش یادم هست که در بعضی مطالب، خیلی زیرپوستی، زیرآب این جمله را زدهام! با همه این اوصاف، میخواهم اعترافی بکنم و بالاتر! دستانم را در برابر این جمله به علامت تسلیم بالا بیاورم! آری!
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم، چرا که «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها»! نور ببارد به آن قبر مرمرینت مرتضای آوینی! حرف حساب، جواب ندارد! دولت هم اگر از ما شکایت به دستگاه قضا نبرد، مگر فلان نهاد بدبختانه حکومتی مرده است که در روز روشن، میز و صندلی سردبیر روزنامه را به خیابان منتقل نکند؟! آه! در جمهوری اسلامی همه احترام دارند الا حزباللهیها! آنجا که هنگام ورود به ساختمان نیمبند روزنامه، متحیر میمانی که میز و صندلی سردبیری، کف خیابان چه میکند؟! و اصلا چرا این همه مأمور؟! اینجا چه خبر است؟! القصه! ساعت ۱۴ روز سهشنبه، زنگ زدم دفتر که ایمیلتان را چک کنید! متنم را فرستادهام! تیترش را هم زدهام «فیش حقوقی صیاد»!
بچههای دفتر اما گفتند: «ریختهاند روزنامه و دارند وسایل را یکییکی میبرند بیرون!» به طرفةالعینی آماده شدم و راه افتادم! در راه زنگ زدم به یکی از همکاران که این بار کدام متن روزنامه، این بلا را سر ما آورده؟! خنده تلخی تحویلم داد و گفت: «مأموران فلان نهاد با کلی باربر ریختهاند روزنامه، از اتاق سردبیری شروع کردهاند دارند یکییکی وسایل را میریزند کف خیابان! که چی؟! که حکم تخلیه دارند! وقتی رسیدند اتاق سردبیری، سردبیر میخواست نماز بخواند که به او گفتند نمازت را برو توی خونه بخون! و البته سردبیر بیآنکه با جماعت وارد بگومگو شود قامت بست اما آنها حتی حرمت نماز را هم نگه نداشتند و در همان حین، میز و صندلیها را داشتند میبردند بیرون!»
با اعصابی خراب، تلفن را قطع کردم و کلی در دلم به خودم بد و بیراه گفتم که حالا باز برو ردیه بیاور علیه جمله آوینی! همین جا بگویم که من خود از آن دستهام که دیوانهوار معتقدم روزنامهنگار حتی اگر بمیرد هم نباید روزنامه را تعطیل کند اما خود به خدایی من اگر جای سردبیر روزنامه بودم، دیگر وطن امروز را درنمیآوردم! گمانم ما همان کودکان گلفروش سر چهارراهیم! روزنامههای زنجیرهای که یک روز سردار همدانی را میزنند، یک روز سردار سلیمانی را، و هنوز از تهمت بزرگ تقلب عذری نخواستهاند، سر و مر و گنده، اما وطن امروز، وسایل اتاق سردبیرش باید کف خیابان باشد! گفت «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها!»
دعوت از روزنامه نگار مدعی تقلب
یکی از این برنامههای تلویزیونی، محکوم امنیتی فتنه ۸۸ را به عنوان مهمان دعوت میکند تا بلکه سردبیر چندین روزنامه و مجله که بلااستثناء در همهشان به نظام تهمت درشت تقلب در انتخابات زده، برای مخاطب از «نقش مطبوعات در انتخابات جمهوری اسلامی» سخن بگوید!
«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهی» به شهادت کلیت صدا و سیما نیست، بلکه به شهادت امثال همین برنامهها است! و این داغ را مضاعف میکند! «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها» به شهادت شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی از من و ما نیست، به شهادت رفتار و گفتار کاملا موقر و کاملا متین دستاندرکاران همان نهادی است که این بلا را سر ساختمان روزنامه وطن امروز آوردند! و این داغ را مضاعف میکند! مگر ما متوقع هستیم که وزیر ارشاد از ما حمایت کند؟! مگر ما متوقع کمک وزرای کابینه دولت اعتدال هستیم؟! هیهات!
«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها» نه برای این است که دولت اعتدال -بخوانید یکی از دولتهای جمهوری اسلامی!- ما را میزند! این که خب طبیعی است و باید هم بزند! وقتی سید شهیدان اهل قلم میگوید «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها» نه از آن روست که «BBC» یا حتی «بیست و سی» -اولی همیشه و دومی تک و توک- خط حزبالله را وارونه جلوه میدهند! بل از آن روست که برای برنامه «نقش مطبوعات در انتخابات جمهوری اسلامی» دعوت از روزنامهنگار مدعی تقلب میکند!
روزگار غریبی است نازنین
و در عین حال، اعوان و انصار نهادی حکومتی، میز و صندلی اتاق سردبیری “وطن امروز” را بریزند کف خیابان! روزگار غریبی است نازنین! خوش به حالت آقای دعایی! هم با حق دم میخوری و هم با باطل! روزنامهنگار یعنی تو!
گور پدر روزنامه نگار متعهد، مستقل و آزاد! قلم را باید فروخت! هر روز به یک جناح! باید ساخت! باید پاخت! باید هم در جلسات بزرگان آفتابی شد و هم از ایشان حکم داشت، هم فصلی یک بار با تیترهای ۶ ستونی برای فتنه جشن تولد گرفت! غبطه میخورم به این همه آسودگی! رئیس همان نهادی که آن بلا را سر اتاق سردبیر روزنامه ما آورد، تو را از فرسنگها دور هم ببیند برایت خم میشود! خوش به حالت! حکم تخلیه سهم ما، حکم داشتن از بزرگان سهم تو! آن وقت منباب اعتدال، افه مستقل بودن سهم تو، افترای حکومتی بودن سهم ما! تقسیم کار جالبی است! ما که راضی به رضای خدا هستیم! همین! همین و دیگر هیچ!