سینماروزان: بعد از انتخابنشدن فیلم ارگانی «بوفکور» به کارگردانی احمدرضا معتمدی که با بودجه انجمن سینمای دفاع مقدس تولید شده از سوی هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر، این کارگردان سینما نامهای به رئیسجمهور نوشت و درآن مطالبات خود را مطرح کرد.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماروزان با این حال نه تنها پاسخی از رییس جمهور دریافت نکرد که مقامات فرهنگی کشور و از جمله وزیر ارشاد و رییس سازمان سینمایی نیز درباره این نامه موضعی اتخاذ نکردند.
این اتفاق سبب ساز آن شده است معتمدی سرخورده از این بی توجهی در گفتگویی تفصیلی با «شرق» به گلایه از مدیریت فرهنگی کشور بپردازد.
متن گفتگوی معتمدی را بخوانید:
بازخوردهای نگارش نامه مستقیمتان به رئیسجمهور را چگونه دیدید؟
در حقیقت نکتهای که میخواهم بیان کنم، این است که من مطالبه فرهنگی- هنری دارم که محتوای نامه اینجانب درون این context فرهنگی- هنری قابل تفسیر است. حالا نمیدانم چرا تاکنون پاسخ مناسبی دریافت نکردهام! نمیدانم چه دستی در کار بود که حرف مرا از محمل اصلیاش خارج کرد و کوشید بهواسطه سیاسی معرفیکردن نامهام، من را که معترض بودم در جایگاه متهم بنشاند؟! حرف من، همان حرفی است که در فیلمم با صدای رسای هنر گفته شده است. من فارغ از تحولات سیاسی، به آنچه در باطن و روح جامعه میگذرد، پرداختهام و آن چیزی نیست جز کشاکش فکری و هویتی و معنایی که درون ما را متلاطم کرده است. این سخن عمیق و فاخر کجا و اغراض و انگیزههای سیاسی کجا؟! من نگران عالم فرهنگم و میدانم تاریخ، ما را به دلیل غفلت از فرهنگ و معضلات و گزندهایش، نکوهش خواهد کرد. شاید مسئلهای از مسئله موسیقی، روزآمدتر و جاریتر نباشد. من پاسخ این مسئله را از دل ذخایر و اندوختههای فرهنگیمان بیرون کشیدم و پیشِروی نسل چالشگر و پرحرارت امروز گذاشتم. تمام اهتمام من در همین حقیقت خلاصه میشود که جوان امروز را به تاریخ معنوی و تسلیبخش خودش ارجاع دادهام؛ تاریخی که چون او از آن بیخبر مانده، به تاریخ دیگر که بیگانه هستند، پناهنده شده است. تاریخ ما آنقدر از داشتهها و سرمایههای فرهنگی آکنده و لبریز است که حتی میتواند طبع و ذائقه فرهنگی جوان امروز را هم راضی کند. آیا این حرف، کمترین دلالت سیاسی دارد؟! واقعا از اخلاق و انصاف به دور است که چنین ایدههایی، قربانی محاسبات و معادلات سیاسی شوند. افسوس که حق این فیلم به دلیل ملاحظات غیرفرهنگی و غیرهنری و مصلحتاندیشیهایی که بیرون از محتوا و سخن آن قرار داشت، تضییع شد. آقای رئیسجمهور در سالهای گذشته، بارها به گونهای همدلانه با اهالی فرهنگ سخن گفته و به مقولات فرهنگی از قبیل موسیقی، خوشبینانه نگاه کرده است. حال چطور است در مهمترین جشنواره فرهنگی سال، فیلمی که در همین مسیر حرکت کرده، بدون هیچ توضیح و توجیهی، از صحنه رقابت حذف میشود؟! این تناقض نیست؟! معیارهای دوگانه، با صدق و راستی سازگار نیست. من از ایشان بهعنوان رئیس عالیترین و کانونیترین نهاد فرهنگی کشور انتظار دارم پرسش من را، بیپاسخ رها نکند.
واقعا چرا به شخص رئیسجمهور نامه نوشتید؟ مگر در وزارتخانه ارشاد کسی نبود که پاسخگو باشد؟
برای اینکه هیچکدام از مسئولان جشنواره پاسخگو نبودند! بارها با تلفن مسئولان جشنواره تماس گرفتم اما جواب ندادند.
مشاور آقای وزیر چطور؟
آقای حیدریان تلفن من را جواب دادند. اما پاسخ روشنی دریافت نکردم.
چطور؟
یعنی جواب روشنی ندادند. فقط گفتند این موضوع را پیگیری میکنم و به شما خبر میدهم. ایشان و آقای رضاداد همدلی زیادی با من کردند. حتی آقای رضاداد که فیلم را دیده بود از امتیاز ویژه فیلم برای جایزه کارگردانی سخن میگفت. اما بههرحال نتیجهای برای حضور فیلم در جشنواره حاصل نشد.
با این نگاه که همیشه و همهجا اعلام کردهاید با سیاست کاری ندارید و مایل نیستید فرهنگ و هنر را با سیاست درآمیزید. آیا نامه به رئیسجمهور به سیاسیشدن موضوع دامن نمیزند؟
به هیچ عنوان. دلیلش هم کاملا مشخص است. ببینید من فیلمی با عنوان «راهرفتن روی سیم» ساختم که فیلمی روشنفکرانه و فرهنگی است. حالا هیئت انتخاب فیلم را نپذیرفت. من اعتراض کردم و بايد دلیل آن را به من میگفتند که نگفتند! کما اینکه به آقای عیاری گفتند فیلم «کاناپه» مشکل حجاب دارد یا درباره فیلم «مَلی و راههای نرفتهاش» بهصراحت گفتند ترویج فمینیست است. اما دلیل نپذیرفتن فیلم من را نگفتند!! من حق دارم بدانم فیلمی که نپذیرفته شده، چرا و به چه علت مغفول واقع شده. درحالیکه موضوع فیلم من درباره حکمت موسیقی است. بحران هویت جوانان را نشانه گرفته و ما که امروز در جهانی هستیم که هجمههای زیادی علیه فرهنگ ما میشود، فیلم درباره فرهنگ غنی فراموششده و تاراجرفته ما میگوید. فیلم درباره نسلی سخن میگوید که به دلیل بریدگی و گسستگی از تاریخ و فرهنگ و هویت بومیاش، دچار پریشانی و سردرگمی زبانی شده و به دنبال راهی برای گریز از این وضع ناخویشاوند است. اکنون سؤالم این است فیلمی با چنین مضموني چطور میتواند جزء فیلمهای جشنواره نباشد یا اگر ضعیف بود پنج نفر معتمد و سینماشناس را دعوت کنیم تا درباره آن نظر دهند. پس نگاه من کاملا فرهنگی – هنری است. در همین مسیر بعد از اعتراضاتم، همچنان در زمان برگزاری جشنواره به مسیر فرهنگی ادامه دادم. به هیچکدام از رسانهها پاسخ مثبت برای انجام مصاحبه ندادم. چون نمیخواستم مستمسکی دست برخی از گروهها بدهم. صبر کردم و بعد از اختتامیه نامه رئیسجمهور را برای انتشار دادم. اصلا هم دلم نمیخواهد وارد فضای سیاسی شوم.
من دغدغههای شما را کاملا میفهمم. اما میدانید طبق قانون اساسی پست ریاستجمهوری، پستی سیاسی است و بالاترین فرد از نظر اجرائی در کشور محسوب میشود. شما که به ایشان نامه نوشتید، خودبهخود مسئله سیاسی هم میشود. نظرتان چیست؟
ایشان فقط یک مقام سیاسی نیست، بلکه رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و همینطور بالادست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم هست. درضمن، نه محتوای فیلم من سیاسی است و نه نامهای که به ایشان نوشتم. اگر به متن نامه من توجه کرده باشید، درک میکنید که من مطلقا از وجه فلسفی و فرهنگی به همه معماران فرهنگ و هنر این سرزمین اشاره کردم. چرا یک موضع فرهنگی خالص را به سطح نازل موضع سیاسی فرومیکاهند؟! این همه آیات و روایات، این همه شعر و اسطوره و ادبیات در تاریخ چند هزارساله برای تشخیص و تبیین یک موضع فرهنگی ناکافی است؟! چرا مباحث سترک فرهنگ این مرزوبوم را با ژورنالیسم سیاسی درهم میآمیزید؟!
همین نگاه و دید فلسفی وزنهای به واژگان شما داده که فهم مطلب را کمی دشوار کرده. به عبارت دقیقتر، کلمات مغلق هستند. به نظر شما این متن بهراحتی قابل فهم است؟
خیر، اینطور نیست. متنی که من نگاشتم، مطابق نثر معیار بود و برای اهل فرهنگ و هنر، فهمپذیر. از این گذشته، حتی اگر کسی یا کسانی از فهم این متن ناتوان بودند، چرا به جای پرسش درباره مضامین فرهنگی آن، به تأویل سیاسیاش دست زدند؟! این بیش از درکنكردن، نوعی مصادره به مطلوب و استفاده ابزاری است. درد و دغدغه من، از جنس فرهنگ و هنر است و هیچ نسبتی با عالم سیاست ندارد. سیاست و اغراض سیاسی، گوارای کام اهل سیاست. این زبانِ من است. من نمیتوانم با زبان دیگری بیندیشم و بنویسم. اصولا هر آدم فرهنگی، موضع فرهنگی و البته زبان خاص خودش را دارد. بههمیندلیل معتقدم یک انسان عمیقا فرهنگی، مطالباتش و راههای رسیدن به آن مطالبات را در چارچوب فرهنگ تبیین و بیان میکند.
البته علم سیاست هم برای خودش دنیایی دارد. منتها سیاسیکاریمان هم شده پتکی بر سر آن!
کاملا، البته منظور من هم همین است. بنده سیاسیکاری که نوعی دغلکاری است را نقد میکنم. وگرنه علم سیاست وزنهای است. اصلا فارابی کتابی درباره سیاست دارد یا خواجه نظامالملک خودش شخصیتی سیاسی است.
آقای معتمدی! یکی از کارهای درخشان شما فیلم «زشت و زیبا» در سال ١٣٧٧ بود که مفاهیم عرفانی بهزیبایی در این فیلم به تصویر کشیده شد. چرا به این مسیر ادامه ندادید؟
اتفاقا سؤال من هم همین است. چرا فیلمی که در آن زمان به جشنواره فیلم کن دعوت شد، به این جشنواره ارسال نشد؟ چرا فیلمی مثل «دیوانهای از قفس پرید» که منتخب از نگاه مردمی بود به شماره دوم تنزل پیدا کرد؟
واقعا شما پاسخ آن را نمیدانید؟
واقعا نمیدانم! و هنوز هم در پی جواب هستم.
شاید هم سرنوشت شما مثل فلسفه شده! چون اساسا فلسفه یعنی پرسش. شما که سالها میپرسید و جوابی دریافت نمیکنید؟!
(میخندد) اما بااینحال، من به درخواست بازیگران و عوامل فیلم ناچار شدم دنبال قضیه را بگیرم؛ فیلمی که با حداقل سرمایه و امکانات ساخته شد ولی دیده نشد!
چرا به کمیسیون فرهنگی مجلس که فراخوانده شدید، نرفتید؟
مرا دعوت کردند. ظاهرا کمیسیون فرهنگی مجلس جلسهای تشکیل داده بود که صدای معترضان به داوری جشنواره را بشنود. اما من به داوری جشنواره کاری نداشتم. من حتی یک فیلم از فیلمهای جشنواره را ندیدم که بخواهم گزارشی درباره جشنواره به کمیسیون بدهم. من مطالبه فرهنگیام را فقط از طریق یک نامه فرهنگی به مسئول اصلی فرهنگ کشور منتقل کردم و هنوز و همچنان پیگیر مطالبهام هستم.
کتاب «فلسفه فیلم» شما بهتازگی بهعنوان کتاب سال در جشن کتاب سینما برگزیده شده است. مایلم دلیل نگارش و پرداختن به این موضوع را بدانم؟
همانطور که در نامه هم ذکر کردم، فلسفه فیلم رشته تخصصی و آکادمیک ٣٥ساله اینجانب است که دو جلد دیگر آن که در موضوع نظریه فیلم معاصر است در آینده به طبع خواهد رسید. این کتاب نتیجه پژوهشها و تحقیقات دراز مدتی است که از سر شوق به ذات سینما در سالهای متمادی حاصل شده است و در همینجا از دیدگاه مثبت هیئت داوران هم تشکر میکنم.