سینماروزان: به تازگی مستندی با نام «زندگی زمانه و مرگ هویدا» درباره امیرعباس هویدا از نخست وزیران سالیان پهلوی دوم از شبکه مستند روی آنتن رفت؛ مستندی که محصول یک ارگان ارزشی به نام «خانه مستند انقلاب اسلامی» است و برخی رسانه های موسوم به ارزشی به تحسین آن پرداختند.
روزنامه اصولگرای «کیهان» در گزارشی پیرامون این مستند نقدهای تند و تیزی را نسبت به نادیده گرفتن برخی واقعیات مرتبط با هویدا و از جمله نقش پدرش در روی کار آمدن پهلوی و همچنین ارتباطاتش با سران رژیم صهیونیستی طرح کرده است.
این روزنامه نسبت به اینکه مستند مذکور دهه ۴۰ را هم دوران شکوفایی اقتصاد ایران دانسته است ابراز تأسف کرده است.
متن کامل گزارش «کیهان» را بخوانید:
فیلم مستند «زندگی، زمانه و مرگ هویدا»درباره امیرعباس هویدا (یکی از موثرترین و پرسر و صداترین عناصر دوران پهلوی دوم) طی چهار قسمت از شبکه مستند سیما پخش شد.
به گزارش خبرنگار کیهان، مستند هویدا که کاری از «خانه مستند انقلاب اسلامی» است، با استفاده از تحقیق و پژوهشی گسترده، بهرهگیری از تصاویری که بعضا (مانند دادگاه هویدا) برای نخستین بار پخش میشدند و همچنین ساختاری قابل قبول، توانسته پاسخی درخور و شایسته درمقابل رسانههای بیگانه و شبکههای معلومالحال وابسته به سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب ارائه دهد. شبکههایی که جهت تطهیر و منزه ساختن چهره و کارنامه سیاه عناصر فاسد رژیم شاه از جمله هویدا با انتشار کتاب و ساخت فیلم، تلاشی گسترده انجام دادهاند.
پرداختن به گذشته هویدا از دوران کودکی و بررسی اصل و نسب وی در خانوادهای بهایی، ارتباط و سرسپردگیاش به محافل آمریکایی، بیاختیاری کامل در برابر شاه و دربار، مسئولیت دوم کشور بیش از ۱۳ سال و در سیاهترین دوران رژیم شاه، میدان دادن به فساد و تباهی درباریان و اطرافیان محمدرضا پهلوی و… از جمله فرازهای مهمی به نظر میرسد که مستند «زندگی، زمانه و مرگ هویدا» ساخته مصطفی شوقی در کادر دوربین خود قرار داده است.
اما علیرغم همه تلاش و سعی قابل تقدیر دوستان «خانه مستند انقلاب اسلامی» در ساخت مستند «زندگی، زمانه و مرگ هویدا»، به نظر میرسد که برخی از نکات محوری زندگی و کارنامه سیاه این صدراعظم مرموز مغفول مانده و بعضی از مسائل نیز (علیرغم گفتوگو با اساتید معتبری همچون قاسم تبریزی و ابراهیم ذوالفقاری) متاسفانه توسط برخی کارشناسان نه چندان موثق، وارونهنمایی شده است.
مثلا اگرچه به رابطه آمریکا و رژیم شاهاشاراتی وجود دارد اما تصمیمات شاه از جمله درباره اصلاحات ارضی یاجشنهای شاهنشاهی و یا حتی نخستوزیری هویدا به گونهای نشان داده شده که گویا مستقلا و با ابتکار شخصی خود شاه گرفته شده! یا اگرچه به اهمیت حبیب الله عین الملک (پدر هویدا) در تصمیم گیریهای منطقهای پرداخته شده اما به نقش برجسته او در شناسایی و معرفی رضاخان به اردشیر ریپورتر (عامل اصلی سیاستهای خاورمیانهای صهیونیسم) برای برپایی رژیم پهلوی، اشارهای نمیشود و یا اساسا از عضویت دیرپای هویدا در تشکیلات فراماسونری و لژهای مختلف آنکه نقش مهمی درانتخاب وزراء و اتخاذ سیاستهای دولت او داشتند،سخنی نمیرود، گویی سخن از تشکیلات فراماسونری مانند آنچه در رسانههای شبه روشنفکری رایج است، همچنان تابو بوده وحکایت همان قضیه «اسمشو نبر» است!
تاسف بارتر اینکه در این فیلم مستند، دهه ۴۰ در دوران صدارت هویدا، دهه شکوفایی اقتصاد ایران نمایانده شده و دستاندرکاران اقتصاد آن دوران (از جمله عنصر سرسپردهای به نام علینقی عالیخانی، رابط شبکه صهیونیستی زیتون و واسط اصلی حضور اسرائیل در ایران) را مردانی کارآمد و متخصص در پیشبرد اقتصاد ایران جلوه داده! این درحالی است که به استناد اسناد مختلف داخلی و خارجی، کلید نابودی اقتصاد ایران از همان دهه ۴۰ زده شد که با طراحی امثال «والت ویتمن روستو»ی یهودی و «موشه دایان» اسرائیلی، طرحهایی همچون اصلاحات ارضی و لوایح ششگانه به نابودی کشاورزی و دامپروری ایران به نفع پروژههای کشاورزی اسرائیل در ایران نظیر پروژه دشت قزوین و برقراری یک صنعت دست چندم مونتاژ منجر گردید.
برای تحلیل اقتصاد دهه ۴۰ ایران، هیچ منبعی موثقتر از فرمایشهای حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه)نیست که طی نامهای در سال ۱۳۴۶ خطاب به خود هویدا نوشتند:
«… شماها… ناظر فقر و گرسنگي ملت و ورشكستگي بازار و بيكاري جوانان فارغالتحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شئون اقتصادي كشور بلكه به طوري كه گزارش دادهاند دخالت اسرائيل در فرهنگ ميباشيد. ناظر فقدان ضروريات اولية زندگي در غالب دهات نزديك به مركز چه رسد به دهكدههاي دور افتاده از قبيل آب آشاميدني سالم، حمام و وسائل بهداشت هستيد…»
همچنین مستند تحلیلی یک بعدی از زمینههای شکلگیری انقلاب اسلامی ایران نشان میدهد به نحوی که با نگاهی مادی همه تحولات را در تحولات اقتصادی خلاصه کرده و سخن چندانی از نابودی فرهنگ اسلامی – ایرانی، از بین رفتن استقلال کشور، سیاستهای دینستیزانه رژیم پهلوی و قرار گرفتن بهائیان در رأس امور به عنوان عوامل اصلی انقلاب به میان نمیآورد.