سینماژورنال/مهدی فلاحصابر: ماجرای زندگی ناصر محمدخانی و آنچه در جریان قتل همسر اولش لاله سحرخیزان توسط همسر صیغهایش شهلا جاهد رخ داد زمینهای شده است برای آن که هومن سیدی در تازه ترین فیلمش “خشم و هیاهو” که در بخش مسابقه جشنواره سی و چهارم حضور داشت به مرور آن اتفاق تلخ بپردازد.
به گزارش سینماژورنال البته که سیدی برای آن که خودش را از گزند مقایسه دور بدارد به جای یک فوتبالیست مطرح، یک خواننده به نام خسرو پارسا را محوریت درام قرار داده اما اتفاقاتی که در زندگی این خواننده روی می دهد شباهت فراوانی دارد به آنچه ناصر محمدخانی در زندگی خود تجربه کرد.
“تینا نوریان” همسر اول این خواننده به دلیل آگاهی از خیانت شوهرش نسبت به خود، درگیر یک تصادف اتومبیل مرگبار شده و به کما میرود و مدتی بعد از به کما رفتن، “حنا سرافراز” همسر صیغهای این خواننده وارد زندگی وی شده و علاوه بر مراقبت از فرزند وی، پرستاری از همسری که در کماست را هم انجام میدهد.
اما دیری نمیگذرد که بنا به روايت یک حسادت زنانه باعث میشود همسر صیغهای، همسر اول را با ضربات چاقو به قتل برساند؛ قتلی که البته به دلیل برخی شواهد به پرونده ای جنجالی از سوی دستگاه قضا بدل می شود و دادستان پرونده نیز که تردیدهایی درباره تنها بودن حنا در انجام این قتل دارد به شدت پرونده را واکاوی می کند چرا كه به يك روايت ديگر، قاتل، خسرو پارساست و تينا بخاطر عشقي كه به خسرو دارد قتل را به گردن ميگيرد.
نکته “خشم و هیاهو” اما نه این واکاوی و نه رونمایی از برخی زشتیهای زندگی خسرو پارسا كه شیوه انجام قتل است که به شدت غیرواقعی به نظر میرسد.
دلیل تأکید فیلمنامه و کارگردان بر قتل با ضربات چاقو چه بوده است؟
اینکه بنا به نقل مشهور ،شهلا جاهد انسانی سالم و سرحال به نام لاله سحرخیزان را با ضربات چاقو به قتل برساند کجا و اینکه حنا سرافراز زنی به کما رفته که از شدت ناتوانی زخم بستر گرفته و حتی از سخن گفتن هم عاجز است را با همین شیوه به قتل برساند کجا؟
منطق درام حکم می کند حنا سرافراز برای رسیدن به منویات خویش یا صبر کند تینا نوریان به مرگی که در یک قدمی اش است دچار شده و به آن دنیا برود یا آن که به راحتی و با جدا کردن دستگاه تنفس مصنوعی او را به قتل برساند. دلیل تأکید فیلمنامه و کارگردان بر قتل با ضربات چاقو چه بوده است؟
ضربه به منطق روایی فیلم
آیا چاقو به دلیل ماهیت خشن و بیرحمانه اش انتخاب شده یا آن که سیدی می خواسته در نوع قتل هم شباهتهایی وجود داشته باشد میان “خشم و هیاهو” و ماجرای ناصر محمدخانی؟ اما هر چه كه باشد این بخش ضربه اساسي را به منطق روايي فيلم زده است.
برای تحقق هر دو امر یعنی هم خشن کردن داستان و هم شباهت با ماجرای ناصر محمدخانی می شد خیلی راحتتر قتل را جور دیگری در روایت قرار داد. مثلا به جای آن که تینا نوریان ابتدا به کما برود و بعد کاردآجین شود، با حضور ناگهانی حنا در خانه اش مواجه شده و به قتل برسد؟ کارکرد به کما رفتن تینا در اینجا چیست؟
پی نوشت اول: ماجرای تصادف تینا نوریان که ایفای نقش اش را رعنا آزادیور برعهده دارد درست به مانند آنچه در فیلم توقیفی”خانه دختر” از او دیده بودیم تصویرسازی شده است. در “خانه دختر” هم دخترکی با بازی آزادیور که در معرض آزمایش دوشیزگی قرار گرفته برای فرار از تهمتها با حالتی پریشان وارد خیابان میشود و در اثر تصادف خودرو می میرد. در “خشم و هیاهو” هم زن جوان بعد از افشای خیانت شوهرش در خیابان راه می افتد و باز هم در اثر تصادف خودرو به کما می رود.
پی نوشت دوم: عنوان فیلم سیدی یادآور رمان “خشم و هیاهو”ی ویلیام فاکنر است و فیلم با جمله ای از همین رمان با این مضمون که “زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!” آغاز می شود اما تصویرسازی ماجراها از نگاه دو کاراکتر مختلف یعنی حنا سرافراز و خسرو پارسا، تنها نقطه اشتراک این فیلم و آن رمان است.
پي نوشت سوم: پس از “پل خواب” كه برگرفته از صفحات حوادث روزنامه بود و خود را به داستايفسكي منتسب كرد، “خشم و هياهو” هم كه در سكانس هاي واپسين بخاطر مضمون و يكي بودن بازيگر به “هيس…” شبيه شده بود كاملاً وامدار صفحات حوادث نشريات بود اما آدرس ويليام فاكنر را مي داد.
واقعا این نکته به ذهن منم خطور کرد…چرا واقعا طناز طباطبایی یارو رو با چاقو کشت؟
اون بدبخت که مرگ مغزی شده بود و دیر یا زود به ملکوت می رفت؟
جالبه که ممیزی های مختلفی رو اداره نظارت اعمال میکنه اما این ممیزیهای روایی رو نه…