گلایههای یک فرزند شهید که فیلمش مشارکت فارابی را داشته اما قعرنشین اکران است⇐فقط روزی چند سانس مرده به ما دادهاند /در مقابل ما فیلم «نگار»رامبد جوان قرار دارد که کارگردانش تریبونی ۷۰ میلیونی برای تبلیغ دارد/امثال احمد مسجدجامعی و جواد حقشناس فیلم ما را پسندیدهاند/اگر معيار خوب بودن، فحش دادن كاراكترها به همديگر است كه ما حرفی برای گفتن نداریم/از همان زمان جشنواره نشانه رفته بودند که دیده نشویم!
سینماروزان: اگر آمار فروش سینماها در روزهای اخیر را مرور کرده باشیم با فیلمی به نام «دریاچه ماهی» روبروییم که قعرنشین جدول فروش است و در ده روزی که از اکران آن میرسد به زحمت به فروش ده میلیون تومان رسیده است!!!
به گزارش سینماروزان این فیلم که مشارکت ویژه فارابی را در تولید داشته توسط مريم دوستي ساخته شده که فرزند شهید مسلم دوستی است.
مریم دوستی در گفتگو با «جوان» از اجحاف و تبعيض در اكران فيلمش گلايه دارد و معتقد است فيلمش اگر در شرايط عادلانهاي از اكران برخوردار ميشد، ميتوانست مخاطب بيشتري را جذب كند؛ گلایه های دوستی درباره شرایط اکران به این منتهی شده که از همان زمان جشنواره بنا بوده فیلم دیده نشود بدون پاسخگویی به این پرسش که اگر بنا بود فیلم بایکوت شود اصلا چرا در زمره معدود فیلمهای مشارکتی فارابی قرار گرفت؟ مشارکتی که هر ساله فقط شامل 4 تا 5 فیلمساز خاص می شود و بسیاری از کارکشته های سینمای ایران بعد از دو دهه، در حسرت یکی از این مشارکتها هستند.
متن گفتگوی این کارگردان جوان را بخوانید:
از وضعيت اكران چقدر رضايت داريد؟
بايد بگويم كه از شرايط اكران نارضايتي كامل دارم، فيلم درياچه ماهي با دو سانس اكرانش را آغاز كرد و اين شكل از اكران از همان ابتدا نفس فيلم را ميگيرد. چند سانس تقريباً مرده را به فيلم «درياچه ماهي» اختصاص دادهاند، آن هم همزمان با سانسهايي كه فيلمهاي كمدي بفروش در حال نمايش هستند و اين وضعيت به طور كامل به ضرر فيلم است. سانس 10 صبح و ساعت 13 جزو بدترين سانسهاي اكران هستند و اين جور برنامهريزي به فيلمهايي كه صرفاً براي گيشه ساختهنميشوند، لطمه ميزند. ما فقط يك سانس سينما آزادي را داريم كه خوب است. البته سانس عصر هم داريم، ولي همزماني با فيلمهاي كمدي اجازه نميدهد تماشاگر انتخاب ديگري داشته باشد. اين شرايط واقعاً ناجوانمردانه است، برخي فيلمها روزي 20 تا 40 سانس دارند و «درياچه ماهي» اصلاً در رقابتي برابر با آنها قرار ندارد.
اگر معيار خوب بودن آثار سينمايي كمدي و فحش دادن كاراكترها به همديگر است كه اصلاً حرفي باقي نميماند، به نظرم آنقدر سطح ذائقه سينماگران را پايين آوردهايم كه اساساً مردم براي تماشاي شوخي و خنده به سينما ميروند، چون ديگر فكر نميكنند كه ممكن است فيلمهاي جدي و سينماي داراي انديشه هم حرفي براي گفتن داشته باشد. وقتي مردم را عادت ميدهيم به اينكه فيلمهاي سطحي ببينند، ديگر نبايد انتظار داشته باشيم دنبال مفاهيم جدي در سينما باشند. البته از ماست كه بر ماست، خود فيلمسازان سطح ذائقه مخاطب را پايين آوردهاند. من قصد عقبنشيني ندارم و تا آخرين لحظه سعي ميكنم از فيلمم در اكران حمايت كنم. ما در مقابل فيلم «نگار» آقاي جوان با تريبون 70ميليوني كه ايشان در اختيار دارند، واقعاً چقدر ميتوانيم رقابت كنيم، ضمن اينكه از تبليغات مؤثري هم برخوردار نيستيم.
خودتان فكر ميكنيد چقدر مولفههاي عامهپسند بودن را براي جذب مخاطب عام رعايت كردهايد؟
من به دنبال مؤلفههاي رايج عامهپسند بودن در فيلمم نبودم.
بالاخره سينما هنر عامهپسند است و بايد به مردم تا حدي حق داد كه در وهله اول براي سرگرم شدن به سينما بروند و فيلمساز هم الزاماً بايد پيام و انديشه و حتي فلسفهاش را از كانال سرگرمي به مخاطب ارائه دهد.
بله. اگر منظور شما رعايت قواعد قصهگويي، شخصيتپردازي و اصول كارگرداني است كه به نظرم تا حد قابلقبولي اين مؤلفهها در فيلم رعايت شده است. البته من ادعا نميكنم كه فيلمي درخشان ساختهام، ولي از بازخوردهايي كه تا به حال براي نمونه از سوي افرادي چون آقاي احمد مسجد جامعي، محمدجواد حق شناس و حتي برخي نمايندگان مجلس و مديران سينمايي داشتم، به نظرم فيلم توانسته رضايت مخاطب را برآورده كند.
چقدر خلق قهرمان برايتان اهميت داشت؟
زياد به قهرمانپروري در سينماي دفاع مقدس اعتقاد ندارم.
مگر ميشود قهرمان را از ژانر دفاع مقدس حذف كرد؟ مخاطب بايد با چه چيزي ارتباط برقرار كند؟
«درياچه ماهي» بيشتر فيلمي قصهمحور است و بار اصلي روي داستان قرار دارد.
يعني قصد نداشتيد شخصيت «رضا روشن» قهرمان فيلم باشد و مخاطب را درگير كند؟
نه. چنين قصدي نداشتم. شخصيت رضا بيش از اينكه قهرمان باشد، آگاهيدهنده است و قصه را پيش ميبرد، به نظرم اگر قهرمان در فيلم پررنگ بود، بايد اتفاقات ديگري رقم ميخورد و فيلم قدري مردانه ميشد.
قهرمان الزاماً نبايد مرد باشد، مثلاً قهرمان فيلم «شيار 143» يك زن است.
من خيلي به اين قائل نيستم كه آنجا هم قهرمان زن است، داستان فيلم «درياچه ماهي» دو شخصيت محوري دارد، رضا و فروغ در كنار هم قصه را پيش ميبرند.
فكر نميكنيد پر و بال دادن به داستانكها قدري به انسجام داستاني فيلم لطمه وارد كردهاست؟
ما دو تا داستان بيشتر نداريم و به نظرم به شكل كاملي هم به سرانجام ميرسند. در واقع ما داستانك اضافي نداريم.
در فيلم «درياچه ماهي» از امروز به زمان جنگ پل زدهايد، زمان حال و گذشته چقدر دست شما را در پرداختن به موضوع دفاع مقدس باز گذاشت؟
من سعي كردم معضلاتي كه خانوادههاي شهداي گمنام در جامعه امروز با آن دست به گريبان هستند، در فيلم «درياچه ماهي« در قالب يك ملودرام نشان بدهم. جنگ بالاخره آثار اجتماعي زيادي دارد. دوست داشتم انگشت روي تنهايي بازماندگان جنگ بگذارم و براي اين منظور كوشيدم به زندگي چند خانواده بپردازم. البته فيلم داستاني زنانه دارد. به نظرم سنگيني و بار اصلي درام روي تم عاشقانه داستان است، البته ما در فيلم معدود صحنههاي اكشن هم داريم.
فكر ميكنيد در مقايسه با آثار فاخر سينماي دفاع مقدس چقدر «درياچه ماهي» حرف براي گفتن دارد؟
من سعي كردم نگاهي تازه به سينماي جنگ داشته باشم و براي زدن حرفم هم تقريباً مستقل عمل كردم و از ارگانها كمك نگرفتم و فقط فارابي به ما كمك مالي كرد.
از ساخت فيلم دفاع مقدسي پشيمانيد يا باز هم در اين ژانر فيلم خواهيد ساخت؟
اصلاً پشيمان نيستم و قرار است فيلم دومم هم دفاع مقدسي باشد.
در جشنواره فيلم فجر هم به راهنيافتن «درياچه ماهي» به بخش سوداي سيمرغ اعتراض داشتيد.
بله. چون ميديدم كه آثاري به مراتب كماهميتتر و پايينتر از درياچه ماهي به بخش مسابقه راه پيدا كردهاند، عملكرد هيئت انتخاب فيلمها به نظرم قابل انتقاد بود، چون «درياچه ماهي» ميتوانست با فيلمهاي ديگر رقابت كند. از همان ابتدا به نظرم نشانه رفته بودند تا فيلم ديده نشود. فيلم «درياچه ماهي» يك فيلم فرهنگي است و بايد به آن به عنوان كالايي فرهنگي نگاه شود و لازمه اين مسئله حمايت است. به خصوص اينكه فيلمساز اثر يك زن است و بايد از زنان فيلمساز حمايت بيشتري صورت بگيرد. همينطور فيلمسازان اول كه نشان دادهاند ميتوانند حرفهاي زيادي براي گفتن داشته باشند.