1

نامه مرجان شیرمحمدی بازیگر سینما به وزیر ارشاد درباره‌ی رمان “گیلدا”

سینماروزان: مرجان شیرمحمدی بازیگر سینما و تلویزیون و همسر بهروز افخمی- کارگردان و مجری “هفت”- در نامه ای برای وزیر ارشاد به گلایه از روند ممیزی کتاب تازه اش “گیلدا” پرداخته.

گویا استفاده از واژه “شراب” در بخشی از این رمان با ممیزی مواجه شده و توصیه ای که از “مشروب” استفاده کنند! این مساله با انتقاد مرجان شیرمحمدی مواجه شده.

متن یادداشت مرجان شیرمحمدی را بخوانید:

آقای سیدعباس صالحی! شما وزیر ارشاد دولت فعلی هستید. برای شما می‌نویسم. یک سال شد که کتاب من «گیلدا» در وزارتخانه‌ی ارشاد خاک می‌خورد و به آن مجوز نمی‌دهند. دلایلشان برای رد کتاب من مسائلی‌ست که در جامعه‌ی امروز ایران مشهود است و با هیچگونه خوش‌خیالی نمی‌توان انکارشان کرد. و در فیلم‌های سینمای ایران دیده می‌شود و در شعر فارسی و ادبیات داستانی ایران مجاز بوده و خوانده شده.

اداره‌ی کتاب به من گفتند در رمان «گیلدا» اسم شراب سیب آورده شده. پیشنهادشان این بود که «شراب سیب» را «مشروب سیب» کنم که مضحک است. گفتند وقتی می‌گویی مشروب سیب می‌تواند آب سیب هم باشد ولی وقتی می‌گویی شراب سیب، دیگر دوپهلو نیست و شراب شراب است. پرسیدم جناب آقا مگر شما در این مملکت زندگی نمی‌کنید؟ مگر نمی‌شنوید که هر ساله ده‌ها نفر با نوشیدن الکل تقلبی جانشان را از دست می‌دهند؟ یکی دیگر از فرمایشات مشعشع ایشان این بود که چرا دوست‌پسر، دوست‌دختر؟ نمی‌شود آنها را نامزد یا عقد کنید؟
پرسیدم مگر نمی‌بینید که ازدواج سفید باب شده؟ اینها که زیر یک سقف هم نرفته‌اند. گفتند چرا می‌رقصند؟ چرا به استخر می‌روند؟ پرسیدم درباره‌ی استخرپارتی لواسانات چیزی به گوشتان نخورده؟ جواب سؤال‌های من این بود که خدا را شکر از مرگ‌ومیر با الکل تقلبی و ازدواج سفید و استخرپارتی خبر داشتند فقط مشکلشان این بود که همه‌‌ی اینها در جامعه هست ولی در رمان شما نباید باشد. شما دارید ترویج زندگی غربی می‌کنید. دارید چوب لای چرخ نهاد خانواده می‌گذارید.

گفتم کتاب من دارد از نهاد خانواده تجلیل می‌کند. چطور این را نمی‌بینید؟ گفتند اگر من به این کتاب مجوز بدهم من را توبیخ می‌کنند. گفتم شما جرئت نشستن روی این صندلی را ندارید. شما نگران حفظ صندلی‌تان هستید. خواستم کتاب را بخوانند. قبول کردند. بیست روز بعد در جلسه‌‌ی بعدی همان حرفها بود. پرسیدم کتاب را خواندید؟ ایشان گفتند خیر. من کتاب را ورق می‌زنم. سه خط از رمان «گیلدا» را خواندند با سه غلط.

«بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی‌ست!» دوستمان در اداره‌ی کتاب در خواندن سه خط فارسی سه غلط دارد! جناب وزیر ارشاد کتاب آینه‌ی جامعه است. نمی‌شود دروغ نوشت. نمی‌شود کتابی نوشت که آن حضرت مستاصل و نگران صندلی راضی باشد و من به ریش نداشته‌ی خودم و خواننده‌ی کتاب بخندم. جناب آقای سید عباس صالحی داستان من دارد با بهانه‌های واهی در دستگاه اداری خاک می‌خورد. چرا؟