1

فیلم “ناتورِ دَشت”(محمدرضا خردمندان/مهدی فرجی): ماشینی!

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: 

+ورودیه زیبا و چشم‌نواز از ترکمن صحرا و کودکی که قایق کاغذی به آب می سپارد.

+فقدان کودک، وجه معمایی را آشکار می‌کند و خیلی زود لو می‌رود که سارق، خودی است. ادامه، چرایی بچه دزدی است که جاهایی ظن را به سمت کودک آزاری می‌برد ولی خیلی زود معلوم می‌کند که مساله کینه شخصی و انتقام است.

+ روایت را به روستایی برده که به هزارقنات معروف است و این موضوع می تواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد، اما چون خلاقیت کم است، ارزش بصری از بین می رود.

– شاید فیلمنامه براساس اصول کلاسیک فیلم نامه نویسی نوشته شده باشد اما مخاطب در داستان فیلم با هیچ نقطه عطف تکان دهنده روبرو نیست و فقط می داند مابین دو شخصیت اصلی یکی تشنه دیده شدن است و نفر دیگر به دلیل پیشینه نه چندان درخشان وجهه خوبی در میان اهالی روستا ندارد. ایده فیلم که گم شدن دختر است خیلی زود لو می رود در حالی که می شد تا نیمه های فیلم این مسئله مطرح نشود تا تماشاگر انگیزه ای برای دنبال کردن وقایع فیلم داشته باشد.

+ بازیگری هادی حجازی فر دوباره شخصیتش را در “آتابای” و “بی همه چیز” بازتولید می کند.

-تختی درام را می‌شد با رفتن به زندگی پدر کودک، جبران کرد ولی ترجیح داده که هر بیست دقیقه یک بار و در درگیری های لفظی دوبه دو، شخصيت شناسی داشته باشد.

-در اغلب نماها، گرد پنبه در هوا غوطه ور است؛ از صبح تا شب! شاید برای اینکه افه تصویری را بیشتر کند.

+گریم های ترکمن ها خوب درآمده، فقط هیچ کس ترکمنی حرف نمی‌زند! چرا؟؟؟ این همه بازیگر بومی در گلستان هست چرا یکی از آنها نیستند؟؟ حتی احمدرضا اسعدی را نیاورده اند در حالی که نقش پدر کودک انگ او بود‌. به‌جایش علی صالحی را آورده اند و قرمرش کرده اند همچون تاجران جهود تا اول و آخر ضجه بزند و داد و فریاد. علی مصفا را شبیه خوجه محمد شیلات کرده ولی صلابت داوود رشیدی کجا و لحن شیک مصفا، کجا؟

+کلاس بازیگری؟

نه حجازی فر است و نه میرسعید مولویان. سعید آقاخانی است که در اندک حضورش، بی داد و فریاد و با میمیک، حجازی‌فر را عملا منکوب می‌کند. امیر دژاکام هم خوب و قابل باور است.

+هلال احمر حسابی پای کار آمده و هر چند سکانس یک بار نیروهای هلال و سگهای زنده یاب و گروه تجسس را می‌بینیم.

-ماجرای محیط بانی و شکارچیان غیرمجاز اینجا هم هست؛ مثل خاتی.

-فیلمنامه مونوتن، یکنواخت، کم رمق. ماشینی و بدون خلاقیت. چرا این داستان فیلم شده؟ نمی‌شد یک گزارش خبری باشد! نمی‌شد یک مستند کوتاه باشد؟! نقطه عطف کلاسیک ندارد و پیش‌بینی پذیر است.

-محیط نقشی در وقایع ندارد و داستان همین طوری پیش میرود تا پایان که با یک زنده به گوری و حذف بدها و نجات خوب‌ها، هپی‌اند می‌سازد.