1

فیلم “صدام”(پدرام پورامیری/مجتبی رشوند): اصحاب منقل!

سینماروزان/محمد شاکری: 

+شروع بامزه ای دارد با ورود به اندرونی صدام و نمایش تصاویری مضحکه آمیز از گلف بازی صدام.

+پیوند فانتزی با زندگی یکی از بدل های صدام؛ ساخت اثر درباره دیکتاتورها وقتی به هجو و فانتزی کشیده میشود دیدنی‌تر است؛ از قذافی تا هیتلر و حالا صدام. ارگانها و نهادهای وطنی چند سالی بود که دنبال یک اثر جدی درباره دیکتاتور عراق بودند و حالا یکی پیدا شده که بیخیال رئالیته، فانتزی‌ را محور کرده و با ریشخند صدام و اصحابش کمدی ساخته.

+وقتی میخواهی کار جدی درباره این آدمها بسازی ناخودآگاه بخشهایی به ستایش قوت ها و قدرتهای دیکتاتوری‌ کشیده میشود و مخاطب امروزی که روزگار آنها را ندیده شاید بشود سمپات آن هم در شرایطی که پس از سقوط اغلب دیکتاتوری‌ها جامعه را آشوب و هرج و مرج و فساد در برمیگردد. در کف خیابانهای عراق و کشورهای همجوار راه بروید تا صدای نسل های نو را بشنوید که ستایشگر دیکتاتور شده اند و این خطای راهبردی رسانه بوده که این اتفاق را رقم زده است. صدام پورامیری با دست گذاشتن بر روی ماجرایی مرتبط با ده ها بدلی که صدام داشت و روایت زندگی یکی از بدل های ایرانی، کاری میکند که مخاطب هم بخندد و هم منزجر شود از دیکتاتورهایی که حتی به بدل های خود رحم نمیکنند.

+ دیدنی و شنیدنی است، رضا عطاران متاثر از دراکولا و قیف، باز هم با کمدی فانتزی آغشته شده و خوشبختانه اینجا دیگر پای تیپ ها روی زمین است و فانتزی در داستانی زمینی رخ داده است.

+ عطاران نه فقط به خاطر شباهت با صدام بلکه به خاطر فرورفتن در همان شمایل مرد باری به هر جهت ساده‌لوح ابله رند که اینجا مثل #بزنگاه اهل منقل و دود هم هست، بازگشتی تازه داشته به روزهای اوج خود. عباس جمشیدی هم مکمل خوبی شده. امیراحمد قزوینی که پیشتر جدی‌کار بود حالا منقل‌دار جمشیدی و عطاران و… است.

+ صحنه پردازی ها و چهره سازی ها، تیپیکال دهه شصت است و خوشبختانه قید شهرام شب پره و شهره صولتی و سیاوش قمیشی و شوی رنگارنگ را زده و دست از سر موسیقی لس‌آنجلسی برداشته‌. البته جاهایی سراغ ابراهیم تاتلیس و شباهتش با صدام رفته ولی آن تب نهنگ عنبری که سال‌هاست کمدی ها را درگیر خود کرده، اینجا نیست.

+پریناز ایزدیار با لحن شقایق فراهانی در “وقتی همه خوابیم” حرف می‌زند. بامزه هم شده و با جدیت در کمدی های موقعیت قرار می‌گیرد.

+از آن جنس کمدی-فانتزی هاست که می‌خواهد خلاف جریان شنا کند یعنی بجای دکوپاژ تگزاسی و الگوهای دونفره مردانه، موقعیت غریب یک کاراکتر را دستمایه کرده و گهگاه او را کنار یک زن و گاهی کنار یک مرد و گاهی کنار دو زن قرار داده و به جای شیرین کاری های حال به هم زن، برای داستان تخیلی اش، اول و وسط و آخر تراشیده و حتی احتمال دنباله سازی را ایجاد کرده…

 

.