1

فیلم “خاتی”(فریدون نجفی/محمد کمالی‌پور): عشایرِ جردن!

سینماروزان/محمد شاکری:

+بردن داستان به دل عشایر گرفتار آتش سوزی و بعد روایت زندگی زنی که به حیوانات بی پناه، جا میدهد، بد نیست.

– محصولِ سیاستگذاران مستعجلی که با یک نگاه مرکز گرایانه دنبال ساخت فیلم در شهرهای مختلف کشور بود که مثلاً سینمای کشور در پایتخت و فضای آپارتمانی خلاصه نشود ولی خروجی اش چه شد؟ انبوه تلفیلم‌هایی که فقط لوکیشن آنها خارج تهران بود.

-حالا که محصول سه ساله این سیاستگذاری را در ترازوی نقد میگذاری یک محصول قابل توجه نمی‌بینید. نه هوک و نه میرو و نه حالا خاتی هیچ ارتباطی با جوامع محلی خود ندارند. اگر در دوران پهلوی کار استانی سفارش میدادند به جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی سفارش میدادند که فهم جامعه شناسی و مردم شناسی داشتند نه آنها که از جامعه نزدیک خودشان هم بی‌خبرند.

– در حالی وارد بوم بختیاری میشود که نه خبری از بازیگر بومی است نه گویشی و نه کرداری. هر جایی از ایران میتواند اتفاق بیافتد.

-سیل بازیگران شهرنشین را چه به ایل. کارگردان گفته یکی دو بازیگر نون خ را می‌آورم کار درمی‌آید؟؟ غافل از اینکه کرد ایرانی ربطی به بختیاری جماعت با آداب و رسوم و گویش و رفتار خاص خود ندارد.

-بی توجهی به جامعه شناسی قومیت ها و فرهنگ های محلی عیان است. اگر نگاهی به #عروس_آتش خسرو سینایی بیاندازید می‌بینید او بی‌طرفانه منطق های هر جامعه را جلوی مخاطب قرار میدهد بدون آنکه بخواهد منطق شهرنشین مرکز گرا را به منطق بوم محلی ارجحیت دهد.

-فقدان اصلی، مشکل لهجه است‌. عشایر فیلم همه با لهجه طهرانی حرف میزنند انگار که زاده ی جردن هستند.

+سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را آورده؛ لااقل داستان را به کردستان می برد تا با لهجه کردی داستان را پیش ببرد‌. گریم سعید عینهو سروش صحتِ ریش‌دار شده.

-شمایلی که از سارا بهرامی و ارتباطش با حیوانات می بینیم یادآور سوسن تسلیمی و “مادیان” است؛ فیلمی که نزدیک چهار دهه قبل تولید شد و هنوز از جذاب ترین قهرمان پردازی های زنانه است. بهرامی جاهایی کاملا یادآور سوسن تسلیمی مادیان است و در برخی مواقع اصلا یادش می‌رود که یک زن عشایری است و با لحن زنان فیلم‌های آپارتمانی، ضجه و ناله می‌کند.

+نماهای عزیمت سعید آقاخانی به سمت پناهگاه خرس کوهستان و تله گذاری برای انتقام از خرس، دیدنی است.