1

فیلم ترک عمیق(آرمان زرین کوب/محسن چگینی)؛ عرق میخوری؟/شایسته‌ی یکی دو سیمرغ

سینماروزان/پیمان اسماعیلی:

+ورود کلید به حفره قفل، مدخلی مناسب برای روایتی از دردهای تنهایی در عین زندگی مشترک.

+لحن معمایی یک ربع ابتدایی جذب می‌کند و جلوتر که می‌رود با ورود به اشیاء برجامانده از گذشته، حدود یک ساعت خاطره سازی می‌کند.

+بازی های بی نقص رضا بابک و گلچهره سجادیه، بر همه چیز مستولی است. هم بابک و هم گلچهره حسابی خود را خرج درامی کرده اند که انگار برای بازه سنی آنها نوشته شده. اینجاست که تازه می‌فهمیم چقدر در بازیگری ممتاز بودیم و چه ساده و با از کف دادگی بزرگان، افتاده ایم در دام نابازیگران بی‌استعداد. کافیست بازی حسی گلچهره را قیاس کنیم با اوراکت‌های نابازیگر کیک محبوب تا بفهمیم بازیگری نه به اوراکت که اتفاقا به کنترل اکت در چارچوب پرسوناژ است.

-پلیس که وارد می‌شود تازه می‌فهمیم حل معمای تنهایی همچون حل جدولی است که گاهی طراحش هم کلیدی برایش ندارد‌.

-نیم ساعت دیگر می‌گذرد تا بفهمیم چه بر سر زن داستان آمده و مرد چه بلایی بر سر دخترک فخری آورده؟ گره گشایی دو کُشته برجا می‌گذارد تا معلوم گردد همسر آقای پلیس انگار همان دخترک بخت برگشته ی فخری است. یک سیکل کامل و سرآخر انتحارِ متجاوز و تمام.

+در سینمایی که پر شده از فیلم‌هایی که دو و گاهی چند فینال دارند و باز نمیدانند چطور تمام کنند، اینکه یک فیلم پیدا شده که لفت و لیس نمی‌دهد و سریع تمام می‌کند، باقیات صالحات می‌سازد برای سازندگان.تجربیات تهیه‌کنندگی آرمان زرین‌کوب در تلویزیون و بخصوص “ستایش”، موجب شده که ریتم را دریابد و در اولین تجربه کارگردانی، بالاتر از انتظار ظاهر گردد.

-آن لرزه های ذهنی رضا بابک چه میگوید؟ یا یک جانباز اعصاب و روان طرفیم؟

جوک؟

–نفسانیاتِ غلبه کرده بر سکانس های خواب بابک و آن آه و ناله

دیالوگ؟

بابک خطاب به مامور: عرق میخوری؟

کاندیدا؟

نقش اول مرد و زن و فیلمبرداری برای بابک و گلچهره و آلادپوش.بهترین فیلم اول!

-نام قبلی؟

میرجاوه! سوژه اصلی؟ ماجرای بابک خرمدین!؟