1

فیلم “بازی را بکُش”(محمدابراهیم عزیزی/مصطفی کیایی): عبریِ ضدّفساد!

سینماروزان/حامد مظفری:

+شروع خوبی دارد و خیلی خیلی زود مساله را طرح می‌کند؛ با قتل یک فوتبالیست حین بازی!

+مونولوگ ابتدایی محسن کیایی با لهجه گیلک، خوب درآمده و وقتی وارد کلانتری میشویم این پوریا رحیمی سام است که با گریم دماغی، خوب فوتبالیست شمالی متهم را ادا می‌کند. ولی -هدی زین العابدین همان زن مظلوم درد کشیده اشک‌ریزان در انتهای شب و رهایم کن و..‌. اینهاست؛ راه ساره بیات را میرود؟

+شمایل مامور بازپرسی و صراحتش در پیگیری پرونده؛ هم محکم است و هم مستدل.

+ضربه اول بر سر فوتبالیست، نیم ساعت مرور فضای احساسی و ارتباط دو برادر و شرح دردهای خانواده فوتبالیست مقتول و ضربه دوم با افشای شبکه‌ی قمار فوتبالیست مقتول.

-چرا شمال؟ فیلم را نمیشد در تهران ساخت؟ بعید بود اجازه دهند یک تیم لیگ برتری را سیبل چنین اتفاقی نکند؟

+چه خوب زن فوتبالیست مقتول را شریک قمار نشان میدهد. زنی که در ابتدا گله می‌کند از برادرهمسر که چرا شوهرش را گرفتار فوتبال کرده و بعد لو می‌رود که این خانم مثلا غمخوار شوهر چه گندی زده و چه شراکتی که نداشته در شبکه فساد.

 

-تحقیر آرمان گرایی موسی-با کله قرمز- و اینکه در ساختار سالم زندگی ورزشی کرده و حالا چیزی نشده جز یک فروشنده خرده پا.

تعجب؟

– تنها شخصیت ضدفساد نام عبری دارد و آن هم موسی!

پیامد؟

–واکاوی نگاه دو نسل، یکی دل در گروی فوتبال پاک مثل پدر، و دیگری گرفتار شبکه قمار! چگونه میتوان به اولی دل داد وقتی با پاکی به راحتی نمی‌شود از زیست عادی هم برآمد.

شوخی؟

–آن گردش مالی کلان فوتبال چقدرش به همین قمار مربوط است؟ حالا در این اوضاع گروهی هم هی داد میزنند که در سینما و پلتفرم، پولشویی جریان دارد. الحمدلله که یک فیلمساز چراغی هم روشن کرد برای هزارتوی فساد فوتبال. قمار اصلی آنجاست! پول اصلی آنجاست.

جغرافیا؟

–از معدود فیلم‌های این سالها که جغرافیایی همگن با ذات قصه دارد. مردمان گیلان اغلب تشنه فوتبال و سرگرمی آخرهفته‌شان تماشای فوتبال است و حالا در یک تصویرسازی سینمایی از پشت پرده فوتبال، روایتی می بینیم منطبق با جغرافیا‌.

+پایان؟

–عالی و با نابودی عبری ضدفساد! قمار نباشد فوتبال نیست؟ فوتبال نباشد قمار هست!!