حرفهای بهرام بیضایی در دهمین سال هجرت⇐اگر این ده سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟/ آیا اجازه میدادند “مقصد” را بسازم؟/آیا میگذاشتند “ماهی”، “سند” یا “طومار شیخ شرزین” را بسازم؟/ آیا اجازه میدادند حتی خواب اجرای “جانا و بلا دور” را ببینم؟/فرصتی که همه عمر در وطن از من دریغ شد، اینجا به من رو نشان داد!
سینماروزان: حدود ده سال از مهاجرت بهرام بیضایی به ایالات متحده و تدریس در دانشگاه استنفورد میگذرد؛ ده سالی که بیضایی در آنجا آثاری مثل “جانا و بلادور”، “طرب نامه”، “گزارش ارداویرف” و “چهارراه” را روی صحنه برده است.
به گزارش سینماروزان به تازگی مرکز پژوهشهای ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به مناسبت ده سالگی حضور بهرام بیضایی در آنجا بزرگداشتی بهصورت مجازی برایش برگزار کرد و شخصیتهای گوناگونی ازجمله ژاله آموزگار، امیر نادری، حمید امجد، نگار متحده و ماندانا زندیان درباره بهرام بیضایی و جایگاه او سخن گفتند.
امیر نادری در بزرگداشت بیضایی درباره دوری از وطن گفت و فرصتی که از بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ایرانی دریغ شد. بیضایی در واکنش به او بیان داشت: من به حرف امیر نادری عزیز فکر کردم که دلتنگی برای کار در وطن از آن میبارید و احساس کردم منظورش نه من فقط، که کلیتر بود. بدین معنی که کاش در چنان سرزمین آرمانی بودیم که روزی ناچار به رفتن از آن نمیشدیم. نادری شاید بیش از من درباره خودش حرف میزد و همه کسانی که به ناچار در جای خود نیستند، و مهمتر از آن شاید از قیمت سنگین عمرهای تلفشدهای میگفت که سالها برای ماندن در وطن و سپس برای رفتن از آن پرداختهایم.
بهرام بیضایی درباره یک دهه دوری از وطن گفت: حالا یک دهه رفت. واقعا فرصتی است که از خودم بپرسم اگر این ده سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟ آیا لطفا اجازه میدادند فیلم «مقصد» را بسازم؛ چنانکه میخواهم، یا «ماهی»، یا «اتفاق خودش نمیافتد»، یا حتی «سند»، یا فیلمهای آرزوییام «طومار شیخ شرزین»، «اشغال» و البته «داستان باورنکردنی». آیا لطفا اجازه میدادند تجربه حیاتی «جانا و بلا دور» را بر صحنه نمایش ببرم؟ یا حتی صحنه بردن آن را خواب ببینم؟…
بیضایی ادامه داد: اگر در ایران بودم آیا میشد «داشآکل بهگفته مرجان» را تا یک قدمی اجرا پیش ببرم که پشت صحنه نوشته بسیار ساده صادق هدایت است؟… اینها بخشی از کارهایی است که در این 10سال شده… . درواقع فرصتی که همه عمر در وطن از من دریغ شد، اینجا به من رو نشان داد؛ امکان آزمون خیالات نمایشیام. یکبار و یکجا میشد این تجربهها رخ بدهد و درست همینجا بود.