1

بچه ی مردم(محمود کریمی/سیدعلی احمدی): بچه مهندس در بوداپست؟

سینماروزان/مسعود احمدی:

+رنگ بندی تصاویر براساس فضاسازی داستانی و جامپ کات های متعدد هرچند شکل و شمایل یک تیزر را می‌دهد اما به هر حال چشم‌نواز.

-داستان گویی منقطع و مثلا شوخ و پرگویی بیش از حد با انبوه نماهای بعضا بی‌ربط؛ کپی کاری از هتل بزرگ بوداپست وس اندرسن؟ در مقیاس داخلی مسخره باز را با همین رنگ و بو داشتیم که به خاطر مضمون قتل‌های زنجیره‌ای و اشراف سازنده بر هنر چیدمان بسیار جلوتر بود.

-تمرکز بر مساله ای واحد ندارد جز یافتن والد و والده که آن قدرها کشش ندارد. داستان تعدادی کودک که برای یافتن پدر و مادر با افراد و جریانات مختلف سیاسی و غیرسیاسی برخورد می‌کنند در جهت واقعه نگاری تاریخی و متاثر از نوستالژی بازی این سالها.

-گاهی دوربین را بالا و گاهی پایین، گاهی از روبرو می‌آید و گاهی از بغل که هنر خود را به رخ بکشد. که لو میرود؟ این بازی ها جایش در کلیپ سازی است‌.

+با ورود گوهر خیراندیش و سیامک صفری و بعد رضا کیانیان، مفرح میشود و ادامه گیری داستان، راحت‌تر اما اینها چون کامل در سیر ماجرا نقش ندارند تا خارج میشوند، باز فیلم از تک و تا می افتد.

-حرف حساب را کیانیان می‌زند که زندگی همان راه است و راه همان زندگی! اما جوری می‌گوید که اسباب مضحکه گردد…

-ذات کشف هویت، جاذبه داستان گویی بیشمار دارد ولی منظر تازه می‌طلبد. اینکه یک داستانک کم‌جان را محور کنی و شاخ و برگ دهی و پرش های سریع دهی و از این پلان به آن پلان، زاویه پن را عوض کنی، جز تیزر تبلیغاتی نمی‌سازد.

بازیگر

سیامک صفری در نقش مرد گنگ، غوغا میکند.

 

-پیشنهاد؟

پسرک یتیم همان جا که عاشق می‌شد باید تغییر مسیر می‌داد و با تشکیل خانواده، عقده ی بی خانوادگی را ترمیم می‌کرد.