بانک سرمایهگذار، کپیکاری را “فاخر” قلمداد کرد!!!+عکس
سینماژورنال/ورتا چمانی: یکی از مهمترین ارگانهای فعال در جشنواره سی و سوم فیلم فجر بانک پاسارگاد بود.
به گزارش سینماژورنال ردپای پررنگ این بانک در سرمایه گذاری فیلمهایی نظیر “مرگ ماهی”، “بهمن” و “من دیه گو مارادونا هستم” به چشم میخورد و به همین دلیل نام مشاور فرهنگی بانک هم مرتب بر سر زبانها بود.
فارغ از سرمایه گذاری در تولید محصول فرهنگی که میتواند اقدامی مثبت قلمداد شود این چگونگی سرمایه گذاری است که بیشتر الویت دارد یعنی چنین سرمایه گذاریهایی که خوشبختانه در مورد این بانک آشکارا هم صورت گرفته باید کاملا حساب شده انجام شود مبادا پایین بودن کیفیت محصول تولید شده به اعتبار بانک موردنظر هم صدمه بزند.
این حساب شدگی در پروژه های امسال این بانک به چشم نمی خورد. فارغ از “من دیه گو…” که یک کمدی متوسط بود دو فیلم “بهمن” و “مرگ ماهی” آثاری زیر حد متوسط بودند که نه توانستند توجه مخاطبان را به خود جلب کنند و نه منتقدان سینما از آنها به نیکی یاد نمودند و البته که سهمی هم از سبد جوایز جشنواره به خود اختصاص ندادند.
فیلمی که متنش کپی است چطور می تواند فاخر باشد؟
با این حال این بانک شناخته شده کشور که همواره این رسم را هم داشته که با سفارش رپورتاژهای تبلیغاتی درباره عملکرد سینمایی خود به مخاطبان اطلاعات بدهد، تازه ترین رپورتاژ خود را نیز با افتخار در شماره های نوروزی یکی دو نشریه سینمایی منتشر نموده است.
به گزارش سینماژورنال یک نکته جالب این رپورتاژها آن است که هیچ نامی از “بهمن” در فهرست فیلمهای حمایتی این بانک به چشم نمی خورد و دوم آن که “مرگ ماهی” به عنوان اثری فاخر در کارنامه این بانک معرفی شده است.
شاید اگر بجای “مرگ ماهی” دست اندرکاران شاخه فرهنگی بانک موردنظر “من دیه گو…” را فیلم فاخر معرفی می کردند این قدرها تعجب نمی کردیم. به هر حال “مرگ ماهی” نه فقط با استانداردهای تصویری سینمای ایران، فاخر نیست که بلحاظ متن هم فیلمنامه اثر یک کپی کاری آشکار از “برف روی شیروانی داغ” محمدهادی کریمی است.
فیلمی که حتی تنوع لوکیشن ندارد چطور می تواند فاخر باشد؟
آنچه با عنوان فاخر در اذهان مخاطبان سینمای ایران تداعی می شود آثاری است نظیر “چ” و “استرداد” که به دلایل مختلف که اصلی ترین آن تاریخی بودن و تلاش برای ارتقای تصویرسازی رویدادهایی است که برای اولین بار در سینمای ایران تصویری می شوند، نیاز داشته اند به تولید با هزینه هنگفت و بودجه هایی مجزا از ردیف بودجه های معمول سینما.
اینکه “مرگ ماهی” چه تصویرسازی خاصی داشته یا کدام برهه تاریخ ایران را سینمایی کرده که به این واسطه فاخر نامیده شده معلوم نیست.
“مرگ ماهی” بلحاظ پروداکشن نه تنها پروژه پرهزینه و فاخری نیست که فیلمبرداری در یک لوکیشن ثابت مطمئنا به تعدیل هزینه ها هم منجر شده است. از آن سو فیلم وجه فانتزی یا اکشن هم ندارد که بگوییم به واسطه آن نیاز بوده به جلوه های ویژه میدانی یا رایانه ای خاص و این مساله سبب فاخر قلمداد شدن کار شده است. فیلم تقریبا هیچ هنرور یا سیاهی لشکری که معمولا در فیلمهای بیگ پروداکشن به شدت به کار می آیند را هم ندارد.
فقط می ماند دستمزد عوامل کار که آن هم هر طوری حساب کنید باعث نمی شود فیلم اثری پرهزینه قلمداد شود.
احتمالا برای “فاخر” تعریفی تازه مشخص شده
اینها همه ما را به این نتیجه می رساند که دلیل فاخر قلمداد کردن چنین پروژه ای را باید در فرهنگ لغت مشاوران فرهنگی این بانک جستجو کرد.
این دوستان احتمالا برای واژه “فاخر” تعاریفی متفاوت با آنچه تاکنون متداول بوده آورده اند و با این وصف احتمالا در سالهای آینده باز هم از این فاخرسازیها خواهیم دید.