اظهارات صریح سعید مستغاثی از اعضای شورای پروانه ساخت ارشاد: هشتاد درصد متقاضیان پروانه ساخت، پیشپاافتادهترین قواعد فیلمنامهنویسی را رعایت نمیکنند!/اغلب فیلمنامههای ارائه شده غلطهای فاحش املایی (!) و انشایی دارند!/اغلبِ این آثار دچار پایان “ولنگ و واز” هستند!/بیشتر از فیلمنامهنویس، بیانیهنویس و سخنران داریم!!/ مانند کسی هستند که میخواهد روی تشک کشتی، فوتبال بازی کند!!/کار به جایی رسیده که جلسات آموزش خصوصی برای متقاضیان پروانه، برگزار شده
سینماروزان: کیفیت پایین فیلمنامه های برخی آثار سینما و تلویزیون و شبکه خانگی در دورانی که فیلمنامهنویسان مطرح و صاحب رزومه را در رأس صنف فیلمنامه نویسان نمیبینیم، چندان عجیب نیست.
سعید مستغاثی از اعضای شورای پروانه ساخت در نقدی بر این اوضاع از تلاشهای این شورا برای بهبود کیفیت اوضاع فیلمنامه نویسی نوشت.
سعید مستغاثی عضو شورای پروانه ساخت سینمایی وزارت ارشاد در کیهان نوشت: در یکی از فیلمهای سه کله پوک (ویل هی و مور ماریوت و گراهام موفات) به نام «ناخدای قلابی» یا «ملوان خالیبند» Windbag the Sailor، خالیبندیهای «ویل هی» در نقش کاپیتان بیل کوتلت باعث میشد، گروهی از ملوانها که بدون ناخدا مانده بودند، جمع شده و بیل خالیبند که از ماجراجوییهایش در دل دریاهای دوردست نقل میکرد را به ناخدایی کشتیشان وادار کنند. حالا آنجا میشد سر پل خر بگیری که جناب ناخدای قلابی، کشتی و ملوانهایش را به فنا میداد!!
وی ادامه داد: در طی این دو سال اخیر که حدود ۲۰۰ فیلمنامه بلند سینمایی برای تولید خواندم و بیشتر از آن، آثاری که قرار بود روی پرده بروند. شاید بتوان گفت فیلمنامههایی که قابل تامل بودند، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرفتند و هشتاد درصد این فیلمنامهها حتی پیش پا افتادهترین قواعد فیلمنامهنویسی را نیز رعایت نکرده بودند؛ غلطهای فاحش املایی و انشایی داشتند، از تاریخ و تبار و ریشه موضوعی که به اصطلاح دراماتیکش کردند، بیخبر بودند، تحریفهای شدید تاریخ حتی مربوط به همین سالهای اخیر در آنها به چشم میخورد، مملو از شخصیتهای اضافی و ماجراهای بیخاصیت بودند، گاهی تا نیمه خود اساسا شروع نمیشدند و گاه اصلا پایان نمیگرفتند، ظاهرا به دنبال پایان باز بودند اما دچار پایان «ولنگ و واز» شده بودند! نویسندهشان گویی اصلا با سینما و فیلم بیگانه بود و به قول یک مثل معروف و رایج «انگار به او بار خورده بود» که گذرش به عرصه فیلمنامهنویسی افتاده و… این حکایت تلخ و غمانگیز شبه فیلمنامههایی است که بیشتر نمایشنامه و بیانیه و انشاء و سخنرانی و حتی تئاتر هستند اما شوربختانه فیلم و سینما نیستند! و فیلمهایی که براساس این شبهفیلمنامههای بیدر و پیکر ساخته شدند، آثاری از کار درآمدند که صد مرتبه بدتر از اصل خود آن شبه فیلمنامه شدند.
مستغاثی افزود: نگارنده به عنوان فردی که حدود ۵۰ سال تماشاگر حرفهای فیلمها و سریالهای سینما و تلویزیون بوده و هستم و چندین سال در شوراهای مختلف سینمایی و تلویزیونی صدها فیلمنامه خوانده و صدها فیلم دیدهام، با تاکید عرض میکنم که حداقل نود درصد فیلمنامهها و فیلمهایی که طی این دوران در این سینما خوانده و دیدهام، زیر خط فقر استاندارد سینمایی بوده و هستند یعنی اساسا فیلم به شمار نمیروند! حکایت همان ناخدای قلابی فیلم سه کله پوک یا ویلنزنی که از ویلن سر درنیاورده و فقط روح شنونده را خراش میدهد و یا کسی که میخواهد روی تشک کشتی، فوتبال بازی کند!
این عضو شورای پروانه ساخت درباره تلاشهای شورا برای ارتقای کیفیت آثار گفت: نمی دانم باید متاسفانه بگویم یا خوشبختانه، اغلب اعضای شوراهای صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش افرادی ملایم و مهربان و رقیقالقلب و اهل تسامح و تساهل و نگران روحیه و زندگی نویسندگان فیلمنامهها و استعداد و انرژی کارگردانان و پول و سرمایهای بودهاند که تهیهکنندگان فراهم میآوردند و طی این مدت شاهد بودم که همواره سعی داشتند همان اجناس بنجل را با گفتوگو و تعامل و جلسات متعدد به جایی برسانند که به یک فیلمنامه یا فیلم نزدیک شده و حداقل استانداردهای سینمایی را پیدا کنند. حتی بعضا جلسات آموزش فیلمنامهنویسی خصوصی!! برای نویسندگان برگزار نمودند، کتاب معرفی کردند، رفت و آمدهای بسیار داشتند تا حدی که برخی فیلمنامهها تا 8 بار بازخوانی شد ولی بازهم چیزی از آن درنیامد!! یعنی اساسا مایهای نداشتند که بتوان حتی بهاندازه سر سوزنی درام و قصه و سینما درآورد!!!