ارتباط فقر با کاسه توالت!!⇔نکوداشت یاد “گینس” با “ابد و یک روز”؟
سینماژورنال: فیلمسازی درباره فقر و اثرات برآمده از فقر صدالبته که کار مفیدی است و می تواند تصویری ارائه دهد از زندگی این طبقه از جامعه هم به دیگر طبقات و هم به مسئولان مملکتی اما وقتی در تصویرنگاری فقر تنها و تنها این چرکی و عفونت برآمده از فقر است که نمایش داده می شود قطعا نتیجه کار واقع گرایی لازم برای تبدیل شدن به اثری رفرنس را پیدا نمی کند.
به گزارش سینماژورنال فیلم اولی که سعید روستایی ساخته یعنی “ابد و یک روز” هم مشکلش همین است. کارگردان جوان این فیلم منطبق بر متد سالیان گذشته فیلمسازان جشنواره ای سینمای ایران برای تصویرسازی فقر و بدبختی مردمان حاشیه نشین به سراغ عفونتهای برآمده از فقر رفته و فیلمش را پر کرده از دیالوگها، نماها و کنش و واکنشهایی که بیشتر از آن که رئالیسم موجود در زندگی طبقه فقیر را نشان دهد اگزجره کردن بدبختیها را مورد توجه قرار داده.
اینکه از ابتدا تا انتهای فیلم چندین بار بر نمایش تصویر چاه توالت، کاسه توالت، فضای داخلی توالت و توالت فرنگی تأکید می شود؛ اینکه در طول فیلم مرتب درباره مخدرهایی چون شیشه و تریاک سخن گفته می شود؛ اینکه در جای جای فیلم فقط و فقط درگیریهای میان افراد یک خانواده فقیر و فحاشی های آنها را می بینیم فقط و فقط نیمه خالی لیوان زندگی طبقه فقیر است.
طبقه فقیر هم به اندازه طبقه متوسط و مرفه جامعه کشکولی از بدیها و خوبیهاست که پیش رو دارد ولی “ابد و یک روز” فقط و فقط بدبختیها را بولد می کند.
این نگاه یکجانبه صدالبته که نه فقط اثر را به محصولی تاریخ مصرف دار بدل می کند بلکه مهمتر از آن نخواهد توانست ماندگاری در ذهن مخاطب را به عنوان ویژگی برجسته سینمای اجتماعی با خود داشته باشد.
پی نوشت: استفاده گل درشت “ابد و یک روز” در نمایش توالت(!) بیش از هر چیز یادآور فیلمی بشدت انتقادبرانگیز به نام “گینس” است! البته که به لحاظ خط داستانی ربط چندانی میان این دو وجود ندارد و یکی بنا بوده درامی متاثرکننده باشد و دیگری یک کمدی مفرح و هر کدام نیز محصول دست کارگردانی خاص اما عجبا که در تیتراژ هر دو فیلم این نام سعید ملکان است که به عنوان تهیه کننده به چشم می خورد…