سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: حاشیه سازی مجریان توانمند(!) رسانه ملی مربوط به امروز و دیروز نیست.
حداقل باید دو دهه ای عقبتر برویم و به مورد عجیب آقای “بخور بخور” برسیم؛ محمود شهریاری تا زمان خود نخستین و شاید هم مشهورترین مجری حاشیه ساز بعد از انقلاب اسلامی بود.
البته قبل از وی چهره هایی چون مجید وارث بودند که در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل گافهای خویش حاشیه هایی را برانگیختند اما به هر حال شهرت هیچ کدام از آنها به شهریاری نمی رسید.
شهریاری به دلیل انتشار یک فیلم خصوصی مدتی را ممنوع الکار بود و البته بعدتر هم که آمد دیگر آن قدر دست زیاد شده بود که هر چه کرد نتوانست به روزهای قبل از ممنوع الکاری برسد.
از “مسابقه بزرگ” تا حضور کمرنگ در شبکه های درجه سه ماهواره ای
یک دهه بعد از محمود شهریاری، این محمد حسینی زوج کاظم احمدزاده در “مسابقه بزرگ” شبکه تهران بود که در اوج اشتهار و بعد از مدتی بیخبری سر از شبکه های فارسی زبان ماهواره درآورد و با انجام گفتگوهایی با شبکه هایی چون “صدای آمریکا” همه چیز و همه کس را زیر سوال برد.
البته که سرنوشت حسینی هم مشخص بود؛ او که در ابتدای آفتابی شدن در شبکه های ماهواره ای وعده اجرای برنامه هایی متفات را می داد تلاشهایی نافرجام هم برای برنامه سازی در شبکه های درجه سه انجام داد؛ برنامه هایی که به دلیل کیفیت نازل رفته رفته شهرت قبلی او را نیز کمرنگ کردند.
از این فرزاد تا آن فرزاد
فرزاد جمشیدی دیگر مجری رسانه ملی بود که درگیری اش در ماجرایی عجیب و غریب نه فقط اعتبارش به عنوان یک مجری ارزشی را زیر سوال برد که حتی زندگی خانوادگی وی را نیز دستخوش آسیب کرد.
درباره ممنوع الکاری رضا رشیدپور و ماجرای موضع گیریهایش بعد از کنار گذاشته شدن از رسانه ملی و حتی اجرایش برای یکی از شبکه های ماهواره ای مجوزدار(!) با دعوت از چهره هایی چون احمد پورمخبر هم به اندازه کافی شنیده ایم.
فرزاد حسنی هم سرنوشتی بهتر از رشیدپور نداشت با این تفاوت که او برخلاف رشیدپور در زندگی مشترک با یک همکار به نام آزاده نامداری هم به بن بست رسید و البته این بن بست وقتی مخوف تر شد که نوروز ۹۴ برای این مجری با اتهام ضرب و شتم از سوی یک مجری دیگر که همسر سابق بود آغاز شد و البته امتداد درگیری و پیغام و پسغامهایی که دو طرف برای هم می فرستند نقل مجالس عید دیدنی ایرانیان شده!
این است محصول رسانه ای که بامدادان تا شامگاهان الگوی تربیتی ارائه می کند
چنین حاشیه هایی برای دست اندرکاران هر رسانه دیگری از زردترین هفته نامه ها که تیراژشان را با گردآوری فانتزیهای مرتبط با مردان چندزنه و دختران فراری بالا می برند تا فصلنامه های تخصصی هنری روی می داد چندان تعجب برانگیز نبود.
اما برای رسانه ملی که مدیرانش در همه ادوار ادعای الگوساز بودنش را داشته اند چنین حاشیه هایی عجیب است.
در رسانه ای که مرتب کوشیده در همه امور از شیوه درس خواندن و مراوده با همسر و فرزند تا چگونگی غذا خوردن و حتی نحوه فکر کردن به مخاطباش الگو بدهد این حجم از حاشیه سازی آن هم فقط از چند مجری تعجب برانگیز است.
ای کاش بجای الگوسازی برای مردم، توانایی کنترل بحران را به مجریان خود آموزش می دادید
رسانه ای که حتی نمی تواند مجریانش را طوری ارتقاء دهد که بدانند در صورت بروز بحران در زندگی شخصی چطور آن را مدیریت کنند چطور می تواند برای شهروندی در کلانشهر تهران الگوی تربیتی بسازد؟!
باز اگر با مجریانی روبرو بودیم که قائم به خویش بودند و استقلال حرفه ای رمز موفقیت شان بود ماجرا فرق می کرد اما وقتی مجریانی که تربیت شده رسانه ملی هستند وامدار الگوهای ارائه شده از سوی بالادستیها نیستند و اتفاقا در خلاف جهت هنجارهای ارائه شده از مدیران پیش می روند چه انتظاری داریم از مخاطبان این رسانه؟
سازوکار جذب نیروهایتان را بازبینی کنید
مدیران رسانه ملی فارغ از بازبینی آنچه به عنوان الگو ارائه می کنند لازم است برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا رسانه شان حتی برای دست اندرکارانش کارکرد تربیتی لازم را نداشته، رجوع کنند به سازوکاری که در همه این سالها برای جلب نیرو برگزیده اند.
سازوکاری که در غالب موارد ظاهرسازی را بر درونیات ارجحیت می دهد و البته سهم قابل ملاحظه ای را هم برای ارتباطات بشری(!) قائل می شود طبیعی است که نتواند آدمهایی که واقعا به آرمانهای سیستم اعتقاد داشته باشند را پذیرا باشد و نتیجه هم که جلوی دیدگان همه است.
پی نوشت: خوشمان می آید که جناب رشیدپور خیلی خوب بلد است با ذکر یکی دو جمله درباره ماجرای نامداری-حسنی و طرح این مساله که “فاجعه ای در راه است” از این آب گل آلود برای مطرح کردن خویش استفاده کند.
البته ایرادی هم بر ایشان وارد نیست؛ وقتی بعد از کلی وعده های رنگارنگ با برنامه ای به نام “عینک آفتابی به تلویزیون بازگشتند و البته کیفیت نازل این برنامه باعث از دست رفتن تتمه اعتبارشان شد حالا ورود در چنین حاشیه ای می تواند تنوری گرم را برای تجدید خاطرات با عناصر شیشه ای خیالشان فراهم کند.
فقط می ماند این سوال که آقای رشیدپور! اگر درگیری نامداری-حسنی ممکن است به فاجعه ختم شود انتقاد قریب به اتفاق مخاطبان از “عینک آفتابی” نامش چیست؟
با خوندن مطلب شما یاد ماجرایی افتادم که سالها پیش بعد از کنکور دادن به چشم دیدم
اون موقع به عنوان بورسیه دانشکده صداوسیما پذیرفته شدم اما متاسفانه در گزینش به دلیل ظاهرم که اسپرت بود رد شدم
البته ضرر هم نکردم
حالا کار آزاد دارم و حداقلش اینه که اقابالاسر ندارم
البته فقط تو صداوسیما این طور نیست که باید ظواهرو رعایت کنی تا بتونی استخدام بشی
خیلی جاهای دیگه اینجوریه
مثلا من آزمون یه بانک شرکت کردم و قبول شدم اما چون ظاهرم اونطوری که اونا میخواستن نبود رد شدم
دعوای این دو تا منو یاد دعوای بچه ها میندااازه کهسر یه اسباب بازی داد و بیدااااد میکنن
جدا شدین که شدین
به مردم چه ربطی داره که هی جنجال درست میکنین
تورخدااا اینا رو اینطوری بزرگ نکنین
مگه کین
همشون لنگ تلویزوین ان
اگه بهشون برنامه ندن هیچ کاری ازشون برنمیاااد
همین حسنی یا رشیدپور رفتن تو سینما که بازیگر بشن چی شد آخرش؟
؟
؟؟
بازم خوبه تلویزیون هست اینا کاسبی میکنن
زندگی ما با چه چیزایی شروع میشه
اونم شب عید
بیخیال بابا
اصلا دوست نداریم درباره این درگیری و کتک خوری یا بشقاب پرت کردن بشنوم
بسه دیگه
به عنوان یک زن به خانم نامداری میگم ادم وقتی طلاق میگیره تموووومه همه چی
انتشار این عکسا هم هیچ کمکی بهش نمیکنه
فقط باعث میشه تو موضع ضعف قرار بگیره و طرف مقابل سوء استفاده کنه
اینا همش بازیه واسه سیاه کردن ما جماعت بیسوااااد
حسنی و ازاده خودشون خودشونو بی ابرو کردن
نه به اون عقد تاریخی که تو بوق کردن نه به این گیس و گیس کشی
منم از همسرم جدا شدم اما جز پدر و مادرم حتی رفقای نزدیکم هم نفهمیدن
در صورتی که میتونستم مثل اینا داد و فریااااد راه بندااازم
ژورنال جان ،هیچگاه در تلویزیون و برنامه های ورزشی کسی هم تراز مجید وارث نیامد . لطفا اگر چیزی را برای نسل جدید می گویید مستند باشد . هم شما و هم ما می دانیم که مجید وارث بخاطر یک جمله نابجا – که در هنگام پخش زنده و ناخودآگاه روی داد- تلویزیون را ترک گفت و بعد هم جلای وطن کرد. جمله او در گفتگوهای روزمره به کرات استفاده می شود و او هم ناخوداگاه و هیجان زده آن را ابراز کرد. پس خبری از گافهای متععدی که گفتید نبود و یا حداقل درباره مجید وارث صدق نمی کند
با سپاس
با سلام
خیلی از جملات دیگه هم در طول روز استفاده میشه اما نباید که همه رو جلوی دوربین یا پشت رادیو بگیم که آقای آفتاب لب بام
سلام بر حامد مظفری
برادر من مطالب شما رو در شبکه ایران و جهان سینما و دوره قبلی نقدسینما دنبال میکردم. یاددداشتاتون کاملا منطبق بر سلایق متولدین دهه شصته که بی تعارف میرین سر اصل مطلب…مدتی هم در میزان بودید و با اینکه کل خبرگزاری محافظه کار بود اما باز هم مطالب شما پر از نقد بود
خسته نباشید و پاینده..
درباره ماجرای حسنی و ازاده هم خیلی خوب طرح مساله کرده ای…همین است که میگویی وقتی برای جذب نیرو نگاهمان به ظاهر ادمهاست معلوم است که ادمی هم وارد سیستم میشود که تا مدتها ریاکاری میکند و به ناگاه…
یک بار برای همیشه بگین که از کی خط میگیرین برای نوشتن این اراجیف
کی بهتون مایه داده که اینطوری حسنی عزیز ما رو بکوبین؟
دوست عزیز
چرا به دنبال تهمت زدن هستید؟
اگر نظرتان مخالف است
همان نظر مخالف را بنویسید نه اینکه این و ان را متهم کنی به رشوه خواری